جوانمرگی ادبی

گفت و گو با نویسنده و پژوهشگر شیرازی به مناسبت گرامیداشت شعر و ادب فارسی

جوانمرگی ادبی

فاطمه مقدم- خبرجنوب/ حیات شیراز به عنوان شهری فرهنگی چنان با شعر عجین شده که نمادی از شاعرانگی روح ایرانی خوانده می شود. شعر در شیراز سابقه ای به قدمت خود این شهر کهن دارد اما دیرزمانی است که شعر این شهر در ادبیات ایران نقشی به سزا نداشته است و شعرای این شهر با درخششی کم سو در عرصه ادبیات کشور می درخشند و خاموش می شوند. به مناسبت روز شعر و ادب فارسی با فیض شریفی شاعر و پروهشگر حوزه ادبیات درباره وضعیت کنونی شعر در شیراز گفت و گو کردیم.

فیض شریفی مقاله های متعدد در زمینه شعر و نقد و تا امروز نزدیک به 70 کتاب نیز به چاپ رسانده‌ است که ۱6 کتاب او تحت عنوان شعر زمان ما منتشر شده و به بررسی شعرهای شاعران معاصر ایران از جمله سیمین بهبهانی، سیاوش کسرایی، منوچهر آتشی، سید علی صالحی، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، یدا... رؤیایی، فریدون مشیری، محمدرضا شفیعی کدکنی، حمید مصدق، فریدون توللی و شمس لنگرودی پرداخته است. وی 4 کتاب نیز در مجموعه داستان زمان ما به چاپ رسانده که صادق هدایت، صادق چوبک، هوشنگ، گلشیری و  بزرگ علوی محور کتاب های او در حوزه داستان هستند. گفت و گوی «خبرجنوب» با وی را در ادامه می خوانید.

وضعیت کلی شعر شیراز در دوره کنونی را چگونه می بیند آیا شعر شیراز هنوز حرفی برای گفتن دارد، یا جای خود را به داستان نویسی داده است؟

-شعر شیراز در دوره کنونی افت شديدی کرده در حالی که برخی از شاعران جوان ما همیشه می گفتند که حضور پر رنگ پدرخوانده ها و پیشکسوتان باعث شده است که ما دیده نشویم اما حالا با وجود آن که شاعران پیشکسوتی چون منصور اوجی، خائفی، اولاد و دیگران درگذشته اند اما شاعران جوان خیلی خودی نشان نداده‌ اند، روی موج  نیامده اند، خاموش شده اند و آثار مشعشعی از آن ها نمی بینیم. گرچه ما شاعران خوبی هم در شیراز داریم نظیر زری قهارترس و مریم قهارترس و دخترش، مینا دست غیب و دخترش، شیوا آذرخش، مينا شمس پور و مادرش و دخترشان نازنین شمس پور «ناظریان»، سیروس نوذری و دخترشان، شیدا نوذری کسانی که به تبعیت از پدر یا مادرشان وارد عرصه شاعری شدند و گل کردند. یا دیگرانی که دفتر شعری از آن ها به چاپ رسیده است نظیر دکتر زهره یوسفی با دفترهای شعر دهگانه «احساس های نقره ای» و «برانکارد خالی» فرناز جعفرزداگان و سیمین رهنمایی و طاهره پرنیان، لیلا محمودی و دفتر «لیان» سعیده کشاورزی و سهیلا رستاخيز، در شعر سپید، فرزاد کریمی در شعر سپید و نقد، فرشته محمد شاهی و دفتر شعر «پست خواب، پست بیداری» زهرا قائمی و دفتر شعر «دریا»، اشرف کمانی، اشرف اسدبیگی که کتابش «راز نفس رازقی» تازه درآمده، علی داریا که منظومه های بلندی دارد، پروین نگهداری که دفتر شعری به نام «می توانی حدس بزنی» و شعرهای درخشان دیگر داشته، کمانی «جان پاییز» را درآورده است محمدرضا پرویزی و «چهارشنبه های بی تو»  و... کسانی هستند که هر کدام کتاب یا مجموعه ای چاپ کرده اند و البته شاعر پرکاری مانند سیروس نوذری که خیلی خوب کار می کنند و یکی از شاعران کوته سرای قدرتمند ایران است و آخرین کتابش «چنین زیبا نباش»  را در سال 1400 چاپ کرده اند.

نام های زیادی آوردید چرا با وجود این همه شاعر و کتاب منتشر شده معتقدید شعر در شیراز افت کرده است؟

-بیشتر از این ها هم داریم، مثل صدرا ذوالریاستین، شاپور جورکش، سیما بازیار، نیما تقوی، ساسان کشوری و باقر يگانه، پریوش جوکار، فرحناز عباسی و ... ولی من در این دهه‌ دفتر شعری از آن ها ندیده ام و یا چاپ کرده‌ اند و کتاب به دستم نرسیده است.

شعر در شیراز چون تهران و سراسر جهان دچار افت شده است اما مسأله این است که این شاعران کتاب های شعر خوبی پیش تر از این ها درآورده اند ولی در این دهه‌ من ندیده ام شاید این مشکل از ما باشد که در این چند سال لیست کتاب های این شاعران را ندیده ایم اگر چاپ کرده‌ بودند من متوجه می شدم صحبت ما درباره شعر در دهه‌ نود است اگر شما می دانید که چاپ کرده‌ اند به من هم بگویید .مسأله من در این جا جوانمرگی در شعر شیراز و کلاً ایران است، مثلاً اردوان انوشه دفتر شعر «آپارتمان عمر» را چاپ کرد و زود تمام شد و شعرهای خوبی داشت اما بعد دیگر ادامه نداده است و وارد داستان نویسی شده یا مثلاً کسی چون فرزاد کریمی کتاب های خوبی چون «فروتن به وقت اسطوره شدن» دارد و بعد وارد حوزه نقد نویسی شده است یا لیلا هوشیار کتاب «چند بهار از سرانگشتانم پرید» یا لیلا گله داران شاعر بسیار خوبی است، شعرهای نمایشی دارد مثل «سینور» اما مدت های مدیدی است کتابی چاپ نکرده و استاد دانشگاه شده و تئاتر تدریس می کند و... وقتی شاعری استعداد دارد و توانسته کتاب خوبی داشته باشد گرچه مختار است در هر زمینه ای کار کند اما با ورود به عرصه های دیگر، شعر خود را در سایه قرار می دهد. برخی از شاعران بعد از چاپ یک یا دو دفتر شعر به دلایل اقتصادی یا به دلایل دیگر، کارشان را تعطیل می کنند و به این دليل است که به شاعر تمام عیاری تبدیل نمی شوند در حالی که شاعران شیراز شعرهای خوبی هم می گویند که نمونه هایش در فضای مجازی یا روزنامه ها دیده می شود اما این شعرها، تک دانه اند و خواننده را اقناع نمی کند. خواننده با خواندن مجموعه ای از اشعار شعرا به جهان فکری او دست می یابد. در واقع این اتفاق که شاعری کتابی در می آورد و بعد کارش به هر دلیل تعطیل می شود می گویند «جوانمرگی ادبی» که شاعران شیراز خیلی زود دچار جوانمرگی ادبی می شوند در حالی که زنده اند انگار که از نظر ادبی دچار مرگ شده اند. وقتی شاعری جوانمرگ می شود منتقدش هم جوانمرگ می شود چون منتقد پشت سر شاعر و نویسنده حرکت می کند.

شما جوانمرگی ادبی را عامل افت شعر شیراز می دانید؟

-بله جوانمرگی که به دلایل مختلفی چون دلایل معیشتی یا اجتماعی و سیاسی رخ می دهد اجازه نمی دهد شاعر به بلوغ و کمال خود برسد. چیزی که درباره شاعران شیرازی رخ می دهد این است که دفتر اولشان را چاپ می کنند اما چون درباره آن مانور داده نمی شود نا امید و سرخورده به کناری می روند. این بی حوصلگی ها و نداشتن شغل برای تأمین معاش خیلی روی شعر شیراز و به طور کلی ایران اثر گذاشته است که یکی از دلایل مهم آن فقیر شدن و در واقع از بین رفتن طبقه متوسط است. زمانی که طبقه متوسط در ایران رشد کرد ادبیات هم پایه آن رشد کرد اتفاقی که در سال های اول دهه پنجاه رخ داد و  فهرست زیادی از کتابی های خوب در آن دوره چاپ شد. با فقیر شدن طبقه متوسط و هجوم مشکلات اقتصادی، شعر به حاشیه رفت و از طرفی با گران شدن کتاب ها مخاطبان نیز از دست می روند ناشر نیز برایش نمی صرفد که کتاب شعر چاپ کند. از طرفی با پیر شدن نسل گذشته کسی باقی نمانده که از شاعران جوان پشتیبانی کند.

به نظر شما مرگ شعر اتفاق افتاده است؟

-شعر هیچ وقت نمی میرد بلکه در نوع های دیگر از هنر حل می شود. احساساتی که قرار بود با شعر بیان شود با داستان و سینما و نمایش بیان می شود. شعر هیچ وقت از بین نمی رود.

کمی از اهمیت حمایت نسل پیشین از شاعران جوان بفرمایید؟

-هر کدام از شاعران پیشکسوت در شهر خود جلسات و انجمن هایی داشتند که همین ها زمینه ساز پرورش شاعران آینده می شد که با مرگ یا بی حوصلگی شاعران پیشکسوت این جلسات نیز تعطیل شده اند. در همین دهه گذشته ببنید چه تعداد شاعر و نویسنده که شاگردپرور بوده اند مرده اند. زمانی انجمن توللی، انجمن سی و دو و غیره در شیراز داشتیم که همگی با مرگ شعرای پیشکسوت شان و دلایل دیگر تعطیل شدند و این ها همه از عوامل گسترش جوانمرگی در شعر ما است.

از سوی دیگر اتفاقی که در شیراز رخ داده این است که در حوزه شعر شاعرانی داریم که جوان هستند اما شعرهایی با قالب و فرم کهنه می گویند این ها چند کلمه و اصطلاح تازه در غزل، مثنوی و غزل - مثنوی به کار می برند و فکر می کنند شق القمر کرده اند و ژانر جدیدی ایجاد کرده اند این کارها یک رشد سرطانی است. این ها باید مانیفست نيما و شاعران جهان را بخوانند، فلسفه بخوانند و خودشان را با جریان های مدرن جهان هماهنگ کنند. این خود یکی دیگر از نشانه های جوانمرگی است .

 پوریا اسدی، مسعود منفرد، عباس محمود آبادی، رامین خسروی، محمد رضا اکبری که شاعران خوبی هم هستند اما اغلب به شیوه کلاسیک شعر می گویند یا ترانه سرایی می کنند گر چه این شعرها  خوب و زيباست اما مدرن نیست. به عوض آن که شاعران به توسعه شعر نو و شاخه های آن بپردازند یک عقبگرد ادبی کرده اند.

چرا رغبت به کلاسیک گویی در میان شاعران جوان رخ داده است؟

-شاید یکی از مهم ترین دلیل های رو آوردن شاعران جوان به شعر کلاسیک ناتوانی آن ها در درک شعر نیمایی و سپید باشد. علت ديگرش آن است که برخی از شاعران به اصطلاح پسامدرنیستی خودشان را گل آلود می کنند که خود را عميق نشان دهند ‌این ها فکر می کنند شعر و داستان پسامدرنیستی ادا به وجود آوردن و مغلق گویی و آشفتگی در روایت خطی و شلم شوربایی است .

شعر پسامدرن مثل معماری مدرن است، در معماری مدرن همین گنبد و بارگاه قدیم را با مفتول های محکم منحنی و شالوده‌ های قوی می سازند، خانه را به شکلی می سازند که کسی به راحتی نمی تواند در خروجی را تشخیص دهد. شعر و معماری پسامدرنیستی شکل دارد. در واقع جوان ها گاه با بی قاعدگی و اضافه کردن ادا به شعرهای خود از شعر این ها زده می شوند و به کلاسیک روی می آورند. مخاطب هم همین طور است. هوشنگ ابتهاج علت موفقیت خود را این می دانست که ادا در نمی آورد. شما شعر ابتهاج را که می خوانید آیت صمیمیت است. حال آن که عمده شاعرانی که پسامدرن یا متا مدرن یا فراسپید می گویند بخش عمده ای از شعرشان اداست در حالی که شعر عنصر اصلی اش عاطفه است.

چیزی که هست اقبال به شعر هم کم شده است در حالی که داستان نویسان به راحتی دیده می شوند اما شاعران ظهور می کنند نامی از آن ها به گوش می رسد و بعد از بین می ‌روند دلیل این مورد اقبال قرار نگرفتن که شما آن را یکی از عوامل جوانمرگی شاعران می دانید، چیست؟

-شما تصور نکنید در دیگر نقاط کشور اوضاع با شیراز تفاوتی دارد در تهران هم خبری نیست، در جهان هم خبری نیست این جوانمرگی صرفاً متعلق به فارس نیست. در اروپا، رمان جای شعر را گرفته است مثلا در رمان «اولیس» جویس و رمان های دیگر شعر وجود دارد یا در رمان های ایرانی نظیر رازهای سرزمین من براهنی، کلیدر دولت آبادی، آیینه های دردار گلشیری و شرق بنفشه مندنی پور، شعر زیاد می بینید. در جهان هم همین طور است اگر بخواهید چند شاعر پسامدرن جهانی نام ببرید اسم درخشانی وجود ندارد ‌الان در جهان رمان به مسأله اصلی ادبیات تبدیل شده است و شعر در رمان مستحیل شده است. نکته دیگر این است که چند منتقد قدرتمند هم نداریم باید چند منتقد زبان شناس باشند که به کمک هم شاعران را معرفی کنند و راهگشای ارتباط مخاطب با شعر باشند. از طرفی چاپ شعر از سوی ناشران نیز با اقبال رو به رو نمی  شود. بعد از چاپ هم کتاب منتشر شده را کتابفروشی ها قبول نمی کنند اگر هم قبول کنند به سبب گرانی کتاب مجبور به بازپس دادن کتاب می شوند. خب جوان شاعر چه کند، کتاب چاپ کند در پستوی خانه نگه دارد؟!

گاه در میان شاعران جوان گرایش به اشعار پست مدرن دیده می شود اما این گرایش ها نیز به جریان تبدیل نمی شود و پا نمی گیرد؟

-ما عجله داریم ما هنوز رئالیسم را جذب نکرده ایم دنبال ناتورالیسم رفته ایم، ناتورالیسم جذب نشده سوررئال شده ایم، سوررئال جذب نشده پسامدرن شده ایم در حالی که هنوز شاعران شیرازی با شعر سپید نیما کنار نیامدند و به سمت سرایش شعرهای پست مدرن می روند. این که نیما می گوید من سیصد سال نهضت های ادبی را در خودم  جذب کرده ام کار بسیار سختی است و از عهده همه بر نمی آید. این که کسی بتواند چون نیما شعر «افسانه» بسراید و بعد شعر رئالیستی «اجاق سرد» بگوید بعد پشت آن شعرها شعر سمبولیستی «ققنوس» و «داروگ» بگوید و شعر سوررئالیستی چون «اندوهناک شب» و «مهتاب» بگوید و خوب هم بگوید، خیلی سخت است. شاعران ما عجله دارند که از قافله عقب نمانند و همین می شود که مخاطبانشان را از دست می دهند. این عجله منجر به عدم درک این مکتب ها می شود و شاعر گاه ناگزیر است که این فاصله را با ادا پر کند. این چیزی که شاعر از ترجمه نظریه های ادبی پسامدرن یاد گرفته نیز دقیق نیست و سطحی است حتی ترجمه نظریات ادبی نیز اصیل و کامل رخ نداده است و شعری هم که بر اساس نظریه گفته شود نیز ول معطل است.

اگر جمع بندی دارید بفرمایید

-باید در شیراز دوباره انجمن هایی پا بگیرد که به شاعران مستعد کمک کنند دفتر شعرشان را در این وانفسای گرانی چاپ کنند. مجله ای باشد که بتوانند در آن درباره شعر شاعران بنویسند و خلاصه این که چرخه شاعر- منتقد- مخاطب کامل شود نه این که مجله های موجود در پایتخت هم دنبال مقاله های مجانی باشند خب منتقد و مقاله نویس هم بی انگیزه می شود.