مالیات غیرمنطقی، سرمایه های بخش مسکن را به سمت دلالی سکه و ارز می برد
چند صباحی است که سیاستگذاران در داخل کشور سودای طراحی و اجرای سیستم مالیاتی در بازار ملک را دارند.
در یک سیستم ایدهآل و اقتصاد نرمال و متشکل از سازوکارهای مالی و اقتصادی مرسوم، طرح مالیات بر مسکن میتواند بسیار مفید باشد. اما اگر کمی از دنیای ایدهآل فاصله بگیریم و عینک واقعبینی به چشم بزنیم، بلافاصله ایرادات اساسی و خلأهای موجود در فضای سیاستی، اقتصادی و اجتماعی کشور نمایان خواهد شد.
از برجستهترین طرحهای دولت در این خصوص میتوان به طرحهای مالیات بر خانههای لوکس و مالیات بر معاملات مکرر اشاره کرد که در ادامه به بررسی ابعاد مختلف این طرحها میپردازیم.
با اعمال سیاست بر این بخش ناچیز از بازار نمیتوان انتظار خروجی موثر را داشت. همچنین مشخص نیست که چرا برخلاف تئوریهای اقتصادی، از طرح منطقی مالیات پلکانی بر تمام خانهها چشمپوشی شده که میتوانست بستری برای سهیم شدن مردم به اندازه سهمشان در تامین مالی پروژههای محلی باشد.
نکته جالب این است که دولت در اجرای این سیاست حتی از طراحی آن هم ضعیفتر عمل کرده؛ نشان به این نشان که در هفتماهه اول سال ۱۴۰۲ در صورت اجرای موفق این طرح از پیش بازنده باید ۷هزار میلیارد تومان مالیات اخذ میشد؛ اما فقط ۱۷میلیارد تومان درآمد از محل این سرفصل مالیاتی برای دولت حاصل شده است؛ چیزی نزدیک به «هیچچیز».
قبل از تصویب و اجرای هر طرحی باید بررسی شود که هزینه این طرح مالیاتی چقدر است، عایدی و درآمد دولت از قِبل آن چقدر خواهد بود و اینکه آیا با توجه به زیرساختهای موجود اجرای این طرح به نحو تاثیرگذار امکانپذیر است یا نه.
در این واقعیت ناخوشایند که بازار مسکن در چند دهه اخیر جزو معدود بازارهای قابل اتکا برای سرمایهگذاران داخل کشور بوده است تردیدی وجود ندارد. پمپاژ موازی سرمایه به سایر ارکان سیستم اقتصادی کشور مانند بورس، بخش تولید، اوراق قرضه و... از ملزومات توسعه اقتصادی و پویایی یک جامعه است. پس در شرایط ایدهآل منحرف کردن جریان سرمایه از مسکن به سایر صنایع کشور بسیار مطلوب بهنظر میرسد، اما با توجه به وضعیت موجود در کشور و عقبماندگی زیرساختها و ابزارهای مالی، بسیار خوشبینانه است اگر گمان کنیم که دولت میتواند با انواع سیاستهای مختلف منابع را از مسکن به سایر صنایع مولد سوق دهد.