روند سیر مدرنیته در معماری ایران
معماری ایران بهویژه اصفهان در کدام زمانها و زمینههای خاص شروع به تحول و تغییر براساس اندیشههای انتقادی و مدرن پیدا کرد؟ پرسشی است که ایمنا در گفتوگو با زهرا یلدا، دکترای معماری و شهرسازی از دانشگاه پلیتکنیک تورینو و دانشگاه پاریس مطرح و وی این موضوع را بررسی کرد.
معنای فضا و مکان در طول زمان ثابت نمیماند. همراه با دگرگونیهای فرهنگی و به وجود آمدن گفتمانهای جدید، انتظار افراد از فضا و کاربردهای اماکن تغییر میکند و بهاینترتیب مفهوم مکان در زمانهای متفاوت و در شرایط مختلف دچار تحول میشود. معماری ایران با تغییر زمان در شرایط مختلف دچار دگرگونیهای زیادی شده است که هویت ایرانی، اسلامی خود را تحت تأثیر قرار داده است لذا برای باز یافتن جایگاه ویژه خود را ه دشواری پیش رو دارد، زیرا با جامعهای در حمال تحول روبروست که جریانهای صنعتی شدن، جهانیشدن و شبکهای شدن را تجربه میکند. جامعهایران نیز دوران گذر از جامعه سنتی به مدرن را بسیار سریع و بدون ایجاد زیرساختهای لازم علمی، فرهنگی و هنری گذرانده است.
از طرفی خلاصه سنت و مدرنیته همیشه به نحوی در تقابل باهم قرار دارند؛ زیرا سنت بر اساس مرور زمان و تداوم و سازگار مطرح میشود و مدرنیته با عامل نو و بروز بودن و تازگی تعریف میگردد. مدرنیته از موضوعات مهمی است که در چند قرن اخیر حیاط بشری را تحت تأثیر خود قرار داده است و بر آن است تا برای رسیدن به تجدد حلقههای اتصال به گذشته را از هم منفک کند. حال پرسش اصلی که مطرح میشود آن است که معماری ایران بهویژه اصفهان در کدام زمانها و زمینههای خاص شروع به تحول و تغییر براساس اندیشههای انتقادی و مدرن پیدا کرد؟
بررسی مدرن شدن معماری ایرانی طی سه دوره تاریخی
زهرا یلدا، دکترای معماری و شهرسازی از دانشگاه پلیتکنیک تورینو و دانشگاه پاریس اظهار کرد: در جامعه سنتی بهطورمعمول نیازی به بازنگری و «نگاه» خاص به گذشته نیست. در آنجا همهچیز براساس نظمی از پیش تعیینشده بهپیش میرود. کنشها و واکنشهای اجتماعی و فرهنگی بهگونهای تکراری و برحسب عادت و سنت از پی هم میآیند و بهنوعی پالایش و شفافیت نیز میرسند.
وی ادامه داد: از طرفی هنرها و صنایع سنتی از الگوهای شناختهشده و پایداری پیروی میکنند که بستر هرگونه اقدام هنرمندانه است. در اینجا هنرمند نیازی به نگاه انتقادی به محصول خود ندارد زیرا محصول هنری به درجهای از پالایش رسیده که گویی قائمبهذات خویش است و بدون دخالت هنرمندان نیز به راه خود ادامه میدهد. فرهنگ سنتی را میتوان به دریاچۀ زلالی تشبیه کرد که همهچیز درون آن بهروشنی و وضوح دیده میشود ولی آب آن تلاطم و جریانی ندارد.
این دکترای معماری و شهرسازی تصریح کرد: برای بررسی مدرن شدن معماری باید سه دوره تاریخی را در ایران بررسی کنیم که شامل دورۀ اول که آن را دوران تفکر ناصرالدینشاهی، دورۀ دوم، دوران پهلوی اول است که تقریباً تا کودتای ۲۸ مرداد حاکم است و دوران سوم، دوران پهلوی دوم بهویژه سالهای پس از کودتا سومین دورۀ است. در این سه دورۀ تاریخی، علیرغم درهمتنیدگی و فاصله زمانی کوتاهشان، تمایزهای آشکاری را میتوان در حوزه معماری مدرن ایران و نگاه انتقادی به گذشته و غرب را شاهد بود.
وی اضافه کرد: دوران ناصری یکی از نقاط عطف فرهنگی بسیار مهم ایران را تشکیل میدهد. تا پیشازاین دوره، هنرمندان ایرانی ایدهآل و آرمانی بهشتگونه در ذهن آگاه و یا ناخودآگاه برای پروراندن اثر هنری خود داشتند.
یلدا گفت: با آشنایی مستقیم شاهان و درباریان دوران قاجار بهویژه شخص ناصرالدینشاه با مظاهر فرهنگ و تمدن قرن نوزده اروپا و آوردن بخشی از آن به ایران، تغییری اساسی در تفکر هنرمندان ایرانی به وجود میآید. چشمگیرترین بخش این تغییر را در معماری و تا حدودی شهرسازی دوران قاجار میتوان مشاهده کرد. در این دوره، ایدهآل ملکوتی معماری ایرانی کمکم مصداق زمینی خود را در شهر پاریس و دیگر شهرهای اروپایی پیدا میکند. البته این مصداق توسط کارفرمایان و صاحبان این بناها به معماران و سازندگان اینگونه ساختمانها تحمیل میشود وگرنه معماران و هنرمندان را امکان سفر به دیار فرنگ و مشاهده این بهشت زمینی و عروس شهرهای جهان موجود نبوده است. بهعنوانمثال تغییر و تبدیل شاهنشین و ایوان مرکزی در خانههای قدیمی تهران به سرسرا یا پلههای بزرگ و شکوهمند در وسط آن، از این قبیل تغییراتی است که درون خانۀ سنتی را به هم میریزد
وی ادامه داد: همچنین بنای شمسالعماره در تهران که تأثیراتی از معماری نئوگوتیک فرانسه در خود دارد. در معماری شهرهای آذربایجان نیز تأثیر نقشههای اروپایی که از طریق قفقاز و یا عثمانی و یا بهطور مستقیم از اروپا واردشده مشاهده میشود. در شهرسازی دوران قاجار نیز تأثیرات مستقیم خیابانهای اروپایی مشاهده میشود. مانند خیابانهای باب همایون و لالهزار و ناصریه و چراغگاز که متأثر از خیابانهای قرن نوزدهم فرانسه است.
تأثیر تفکر انتقادی مدرن در مکتب معماری ایرانی
این دکترای معماری و شهرسازی اظهار کرد: بدین ترتیب در دوران قاجار اولین تغییر اساسی در فرهنگ ما حاصل میشود و هنرمندان ایرانی نوع دیگری از معماری و نقاشی و حتی موسیقی (از طریق مدرسه دارالفنون) را تجربه میکنند. اما این تغییرات ارتباطی با تفکر انتقادی مدرن ندارد. چندان آگاهانه نیست و فضاها خبر از تأسیس سوژۀ مدرن نمیدهد. اینجا فرهنگ و معماری غرب همچون روحی خارجی وارد کالبد سنتی ایرانی و جایگزین روح ایرانی آن میشود.
وی افزود: اواخر مشروطیت و دوران پهلوی اول را میتوان دوران رسوخ و تداوم اندیشههای انتقادی و مدرنیته در ایران تلقی کرد. اندیشمندان و سیاستمدارانی چون محمدعلی فروغی در ترویج آن بیتأثیر نبودهاند: سیر حکمت در اروپا و رساله گفتار در کاربرد درست عقل از رنه دکارت که بهروشنی مبانی اندیشه انتقادی را بیان میکند با ترجمه و تفسیر عالمانه محمدعلی فروغی، اولین رهاورد مدون مدرنیته در ایران است.
یلدا اضافه کرد: معماری پهلوی اول در پیوند با گذشته و در ارتباط با غرب خاصیتی انتخابگر دارد. برخلاف معماری دوران ناصری که گویی در انتقال سوغات غرب به ایران چندان انتخابی نداشته و بهصورتی ناگزیر و حتی شتابزده، مفتون زیباییهای اروپا شده، عمل کرده است. ذکر نکتهای در اینجا مقصود ما را بهتر بیان میکند. در این دوران خاصیت «انتخاب» از سنت گذشته و نیز از غرب با نوعی عقلگرایی همراه است. زیرابه کمک اندیشه و تفکر میتوان از میان «چند چیز» دست به انتخاب زد و الزاماً به عملی آگاهانه دست یازید.
وی ادامه داد: در مقابل این عمل «انتخاب» حالت «شیفتگی «را میتوان گذاشت که بیانگر وضع قاجاریان اروپا رفته بود. اینان به علت نبود آگاهی، چندان انتخابی نداشتند بلکه برخورد احساساتی شیفتهوارشان به مظاهر تمدن غرب، رهآوردهایی تا حدودی غیرعقلانی و احساساتی را به ارمغان آورد.
شکسته شدن تداوم سنت معماری ایران در دوره پهلوی اول
این دکترای معماری و شهرسازی با بیان اینکه در معماری دوران پهلوی اول نگاه به گذشته ایران انتخابگر است، تصریح کرد: در این سالها برای اولین بار تداوم سنت معماری ایران شکسته میشود و به معماری دوران فراموششدهای، دوران هخامنشی و ساسانی توجه میشود. مسلماً ملیگرایی افراطی این دوران در این انتخاب بیتأثیر نبوده اما نفس چنین اقدامی برای اولین بار در تاریخ ایران صورت میگرفت.
وی ادامه داد: نمونه این نوع گذشتهگرایی انتخابگر را در معماری رنسانس میتوان مشاهده کرد که معماران و نقاشان و هنرمندان ایتالیایی چون برنسکی و آلبرتی، بهصورتی آگاهانه شروع به کاوش درگذشتههای دوران عتیق رم کردند و برای اولین بار در معماری خود عناصر دوران باستانی استفاده کردند. اقدام آنان برای اولین بار گسست از سنت گوتیک و رمانسک ایتالیا را به همراه داشت و دوران جدیدی را به ارمغان آورد که به تعبیری شروع مدرنیته دانسته شده است.
یلدا اضافه کرد: البته معمارانی که در دوره پهلوی اول از گذشتههای دور انتخاب و استفاده میکردند بیشتر معماران و مهندسین غیر ایرانی بودن و شاید قابلمقایسه با معماران خلاق دوره رنسانس ایتالیا نباشند اما نتایج مشابهی را در این دو دوره میتوان مشاهده کرد که از آن جمله است گسست از سنت رایج معماری و بازگشت به دورههای ازیادرفته، ساختمان بانک ملی و شرکت فرش خیابان فردوسی و مدرسه انوشیروان دادگر و مجموعه باغ ملی روشن است که این بناها ادامه سنت معماری دوران صفوی و قاجار نیستند. بلکه بهنوعی یک انتخاب عقلانی در آنها صورت گرفته است.
وی ادامه داد: در این بناها طراح باید با هشیاری اجزا و عناصر خاصی را از دورههای گوناگون به هم پیوند دهد. البته در اینجا سخن از ارزیابی این بناها نیست و به تعبیری شاید چندان ارزش هنرمندانهای نیز نداشته باشند، اما میتوان در آنها مسئله انتخاب را بهخوبی مشاهده کرد. همچنین معماری نئوکلاسیک اروپا در قرن نوزدهم را نیز میتوان پیشکسوت اینگونه معماری دانست.
معماری ایرانی در دوره مشروطیت
این دکترای معماری و شهرسازی تصریح کرد: از اواخر مشروطیت قشر تازهای بهعنوان کارمند یا مستخدم دولت به وجود میآید که زندگیاش به سبب کار روزانه دائمی که دارد تابع نظم روزانه است. همچنین دانشآموزان مدارس جدید نیز بایستی از نظم روزانه تبعیت کنند، که بههرحال مؤثر در شکل زندگی خانواده سنتی است. از طرف دیگر با ورود عناصر تاسیساتی و بهداشتی مانند لولهکشی آب و سیمکشی برق و آمدن توالت و دستشویی و حمام و آشپزخانه مدرن در خانهها، تغییراتی اساسی در طرح آنها به وجود میآید، که با الگوی پیشین آشپزخانه در انتهای حیاط و ایوان در وسط و اتاقهای گوشدار در طرفین و اطاقهایی دیگر در اطراف حیاط سازگاری ندارد.
وی ادامه داد: نکته دیگری که در مورد طراحی شهر و خیابانهای دوران پهلوی اول باید گفته شود آن است که این خیابانها صرفاً جهت تفریح و تفرج مانند لالهزار تهران و چهارباغ اصفهان عمل نمیکنند، بلکه خیابانهایی هستند که برای اولین بار اتومبیل در آنها تردد میکند و کارهای معینی در آنها انجام میشود. همچنین با پایدار شدن نوع جدیدی از بناهای دولتی مانند وزارتخانهها بانکها و آموزشگاهها و مدارس و کارخانهها و ایستگاهها، نوع تازهای از معماری به وجود میآید که میبایستی از عملکرد داخلی این بناها تابعیت کند. بدین ترتیب در دوران پهلوی اول جنبه عقلانی و سودمندگرایانه مدرنیته بهصورت بارزی در معماری و شهرسازی جلوهگر میشود.
یلدا خاطرنشان کرد: پایان دوران پهلوی اول شهریور ۱۳۲۰ با شروع کار جدی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران که دو سال از تأسیس آن گذشته بود، مقارن است. هنر غرب از طریق دانشکده هنرهای زیبا بهطور مستقیم وارد ایران شد، بهویژه مدرنیسم که وجه خاصی از مدرنیته غرب است. جایگاه خاصی در این دانشکده پیدا کرد. «مدرنیسم اعراض و کردهای بیرونی تمدن غرب است.
وی ادامه داد: از مشخصههای بارز معماری مدرن که نام Modern Movement یا جریان مدرن نیز به آن اطلاق میشد، حذف تزئین، کنار گذاشتن کامل تاریخ و عناصر تاریخی، پلانی آزاد از قیدوبند هندسه کلاسیک، توجه خاص به عملکرد و کارکرد بنا، ترکیب احجام ساده و خالص هندسی مانند مکعب و استوانه و مخروط و غیره و درنهایت برپاساختن بنایی که بتواند جوابگوی تمام انسانها بافرهنگها و نژادهای گوناگون باشد. از سالهای ۱۹۳۰ به بعد نیز این معماری به نام interntional Style یا سبک جهانی نامیده شد و تا حدود نیمقرن سبک غالب معماری در تمام کشورهای جهان شد.
اولین هنرمندانی که بهطور کامل از آموزشهای سنتی معماری گسستند
این دکترای معماری و شهرسازی تأکید کرد: شاید آرشیتکتها اولین گروه از هنرمندان ایرانی بودند که بهطور کامل از آموزشهای سنتی معماری گسستند و تعلیمات آکادمیک دانشکده هنرهای زیبا با روشی کاملاً متفاوت از تعلیمات سینهبهسینه و استادی و شاگردی معماری سنتی شروع به کارکرد. چنانچه اشاره شد این تعلیمات عیناً مطابق با برنامه درسی دانشکده بوژار پاریس بود. بهویژه از سالهای ۱۳۳۰ به بعد که مدرنیسم پیشرو اروپا بهصورت تنها سبک بلامنازع در دانشکده هنرهای زیبا و رشته معماری تدریس شد. درصورتیکه در رشته نقاشی هنوز اساتیدی از وابستگان مکتب کمالالملک به تعلیم مشغول بودند.
وی اضافه کرد: با نگاهی موشکافانه، نکات جذابی از تعلیمات و نحوه تفکر در دانشکده هنر نسبت به معماری گذشته و مدرن آشکار میشود. در سالهای سی و چهل طراحی به طریقه معماری مدرن با اجزا و عناصر خالص هندسی و ترکیبات مجرد و غیر تاریخی و غیر سنتی از اصول اولیه هر اثر معماری بود. این اصول بهقدری جاافتاده و قدرتمند بودند که علیرغم نظر و میل باطنی تقریباً بیشتر دانشجویان و اساتید که عاشقانه به معماری گذشته ایرانمهر میورزیدند بههیچوجه امکان تغییر در نحوه طراحی مدرن و ترکیب آن با گذشته میسر نبود
یلدا گفت: مسافرتهای آموزشی به اکثر نقاط ایران که غالباً به همت مهندس سیحون استاد و رئیس دانشکده صورت میگرفت و نگارنده نیز در بسیاری از آنها شرکت داشت، با کروکی کردنهای بیشمار، نقاشیهای مفصل و عکاسی انجام میگرفت و تأثیر بسزایی در شناخت دانشجویان داشت. مجموعه کروکیهای مهندس سیحون از دورافتادهترین نقاط ایران که نشاندهنده معماری ارزشمند و بسیار زیبای ایرانزمین است و بعدها به چاپ رسید گویای عشق و علاقهمندی ایشان و دیگر دانشجویان به معماری گذشته ایران بود.
این دکترای معماری و شهرسازی ادامه داد: بهعبارتدیگر توجه و ستایش معماری و هنر گذشته ایران خاص سالهای اخیر نیست بلکه از زمان تأسیس دانشکده هنرهای زیبا همیشه این علاقهمندی بوده و در کنار طراحی معماری به طریقه مدرن بیشتر طراحان در پی تلفیقی مناسب از گذشته و حال بودند. اما چنانچه اشاره شد قانونمندی محکم معماری مدرن بههیچوجه امکان رخنه معماری گذشته را نمیداد و این سفرها و این آشناییها چندان در نحوه طراحی مؤثر واقع نمیشد.
وی تأکید کرد: میتوان از سه شیوه معماری جدید در ایران در دهههای چهل و پنجاه یادکرد: یکی معماری مدرن با ترکیبی کاملاً اروپایی و پیرو مدرنیسم اصیل، دیگر ترکیب نوستالژیک و خاطره برانگیز، سوم نگاه انتخابگر و عقلانی به گذشته. البته خمیر تمام اینها همان تعلیمات معماری مدرن بود که هنوز بهعنوان شیوه غالب در جهان مطرح است.