وقتی روانِ ما با تراکم شهری سرِ ناسازگاری دارد

پژوهش جدیدی نشان می‌دهد افرادی که حساسیت بالاتری نسبت به احساس تنفر دارند، از محیط‌های با تراکم جمعیتی بالا کمتر استقبال می‌کنند. این یافته‌ها می‌تواند انقلابی در شیوه برنامه‌ریزی و طراحی شهری ایجاد کند و راهکارهای جدیدی برای کاهش مخالفت‌های مردم با افزایش تراکم شهری ارائه دهد.

وقتی روانِ ما با تراکم شهری سرِ ناسازگاری دارد

 در حالی که بحث‌های پرتنش درباره افزایش تراکم شهری در شهرهای پرجمعیت دنیا مانند ونکوور کانادا به شدت بالا گرفته و هر دو طرف ماجرا، موافقان و مخالفان، یکدیگر را متهم به ناآگاهی و حتی بداندیشی می‌کنند، پژوهشی جدید نگرشی متفاوت و عمیق‌تر را به این ماجرا معرفی کرده است.

میکائیل هوپر محقق برنامه‌ریزی شهری دانشگاه بریتیش کلمبیا در مقاله‌ای تحلیلی و علمی به بررسی نقش «حساسیت به احساس تنفر» در واکنش مردم به تراکم شهری پرداخته است. در این تحقیق که در آزمایشگاهی در دانشگاه هاروارد انجام شده، شرکت‌کنندگان تصاویر مختلفی از محیط‌های با تراکم‌های متفاوت را مشاهده و میزان جذابیت آن‌ها را ارزیابی کردند، سپس حساسیت آن‌ها نسبت به احساس تنفر با استفاده از مقیاس استاندارد روان‌شناسی (Revised Disgust Scale) سنجیده شد.

نتایج تحقیق نشان می‌دهد که افراد با حساسیت بیشتر نسبت به احساس تنفر، تصاویری با تراکم بالاتر را کمتر خوشایند می‌دانند. این ارتباط منفی و معنادار آماری نشان می‌دهد که ریشه‌های روان‌شناختی و احساسی عمیقی در احساس ناخوشایند برخی افراد نسبت به محیط‌های پرتراکم وجود دارد که فراتر از معیارهای معمول اقتصادی یا اجتماعی است.

زندگی در چنین محیطی چالش‌های خاص خود را دارد که یکی از آن‌ها، احساس تنهایی و بی‌قراری است. ساکنان ممکن است به دلیل کمبود فضاهای باز، احساس کنند که از جامعه دور هستند. همچنین، وجود ساختمان‌های بلند می‌تواند به کاهش نور طبیعی و افزایش سایه در خیابان‌ها منجر شود، که این موضوع نیز بر روحیه ساکنان تأثیر منفی می‌گذارد.

روانشناسی احساس تنفر به تراکم و پیامد آن برای برنامه‌ریزان شهری

هوپر توضیح می‌دهد که این موضوع چندان هم تعجب‌آور نیست، زیرا احساس تنفر از لحاظ تکاملی ابزاری بوده تا انسان‌ها را از منابع بیماری و آلودگی محافظت کند. به همین دلیل، در طول تاریخ، شهرها همواره به‌عنوان مراکز بیماری و شیوع آلودگی در ذهن انسان‌ها نیز ثبت شده‌اند. این تصویر حتی در دوران مدرن، به‌ویژه در بحران‌های همه‌گیری بیماری‌ها مانند کووید -۱۹، برجسته‌تر شده است.

از سوی دیگر، این مسئله نشان می‌دهد که اختلاف نظرهای مربوط به تراکم شهری نمی‌تواند تنها با ساده‌سازی‌های اخلاقی مثل تقسیم افراد به «خوب» و «بد» یا در نظر گرفتن مخالفان و موافقان تراکم حل شود. این رویکردها، در واقع، مانع از ایجاد گفت‌وگو و تفاهم میان گروه‌های مختلف برنامه‌ریز شهری شده و باعث می‌شود که یافتن راه‌حل‌های میانه به سختی ممکن شود.

اما این یافته‌ها برای برنامه‌ریزان چه معنایی دارد؟ اول از همه، طرح و شکل‌بندی محیط‌های با تراکم بالا می‌تواند به‌گونه‌ای باشد که از منظر روان‌شناختی کمتر تحریک‌کننده حس تنفر باشد. یعنی طراحی‌های شهری باید طوری انجام شود که ترس از ازدحام، آلودگی و بیماری کاهش یابد. جالب اینکه سطوح مشابه تراکم را می‌توان با انواع متفاوتی از ساختارهای معماری و شهری ایجاد کرد که ممکن است تأثیر متفاوتی بر احساسات مردم داشته باشند.

این تحقیق دعوتی است برای برنامه‌ریزان، طراحان و سیاست‌گذاران تا با درک بهتر نقش احساسات و روان‌شناسی انسان‌ها، رویکردهای نوآورانه‌ای برای افزایش پذیرش تراکم شهری ارائه دهند. همچنین روشن می‌کند که بحث‌های پیرامون تراکم تنها یک مساله فنی یا اقتصادی نیست؛ بلکه مسیری است به سوی درک عمیق‌تر رفتار و احساسات انسانی در فضای شهری.

روانشناسی احساس تنفر به تراکم و پیامد آن برای برنامه‌ریزان شهری

با توجه به اهمیت روزافزون سیاست‌های تراکم‌گرایی در مقابله با چالش‌های زیست‌محیطی و توسعه پایدار، درک بهتر این ابعاد روان‌شناختی می‌تواند گام مهمی در طراحی شهرهای انسانی‌تر و مقبول‌تر باشد. پژوهش حاضر فراخوانی است برای مطالعات بیشتر درباره تأثیر سایر احساسات بر ادراک و برداشت افراد از محیط‌های شهری پرتراکم، حوزه‌ای که عملاً تاکنون مغفول مانده است.

توکیو و نیویورک و ماجرای همیشگی تراکم

شهر توکیو به‌عنوان یکی از پرجمعیت‌ترین و پرتراکم‌ترین شهرهای جهان، نمونه‌ای بارز از چالش‌های مرتبط با تراکم شهری و واکنش‌های روان‌شناختی مردم به آن است. با جمعیتی بیش از ۱۴ میلیون نفر در محدوده شهری و تراکم بالای جمعیت، توکیو به‌خوبی نشان‌دهنده تأثیرات روان‌شناختی و اجتماعی تراکم بر زندگی روزمره ساکنانش است.

در این شهر بسیاری از ساکنان به دلیل ازدحام و شلوغی، احساس تنش و اضطراب می‌کنند. این احساسات می‌تواند ناشی از تجربه‌های روزمره مانند استفاده از حمل‌ونقل عمومی شلوغ، ترافیک سنگین و فضای محدود در خیابان‌ها باشد. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که افرادی که حساسیت بیشتری به احساس تنفر دارند، ممکن است از این محیط‌ها بیشتر رنج ببرند و به دنبال فضاهای بازتر و آرام‌تر باشند.

برای مقابله با این چالش‌ها، برنامه‌ریزان شهری در توکیو به طراحی فضاهای عمومی و پارک‌ها توجه ویژه‌ای دارند. ایجاد فضاهای سبز و پارک‌های عمومی در نقاط مختلف شهر، به ساکنان این امکان را می‌دهد که از شلوغی و ازدحام فاصله بگیرند و به آرامش دست یابند. همچنین، طراحی معابر و فضاهای عمومی به گونه‌ای انجام می‌شود که حس تنفر و اضطراب را کاهش دهد. برای مثال استفاده از نور طبیعی، گیاهان، مبلمان دوستدار شهروند و طراحی‌های باز می‌تواند این احساس را کنترل کند.

روانشناسی احساس تنفر به تراکم و پیامد آن برای برنامه‌ریزان شهری

شهر نیویورک نیز به‌عنوان یکی از نمادهای تراکم ساختمان در جهان، نمونه‌ای بارز از چالش‌ها و فرصت‌های ناشی از زندگی در یک محیط با ساختمان‌های بلند و متراکم است. در این شهر، آسمان‌خراش‌ها و ساختمان‌های چند طبقه به طور چشمگیری نمای شهری را شکل می‌دهند و زندگی روزمره ساکنان را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

تراکم ساختمان در نیویورک به دلایل مختلفی ایجاد شده است. یکی از اصلی‌ترین دلایل، نیاز به فضای بیشتر برای جمعیت روبه‌رشد است. با افزایش جمعیت، برنامه‌ریزان شهری به سمت ساخت بناهای بلندتر و متراکم‌تر حرکت کرده‌اند تا بتوانند نیازهای مسکن و خدمات عمومی را تأمین کنند. این ساختمان‌ها نه‌تنها به‌عنوان محل زندگی، بلکه در نقش فضاهای تجاری و اداری نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند.

برای مقابله با این چالش‌ها، برنامه‌ریزان شهری در نیویورک به طراحی فضاهای عمومی و پارک‌ها توجه ویژه‌ای دارند. ایجاد فضاهای سبز در میان ساختمان‌های بلند، مانند پارک‌های محلی و باغ‌های عمومی، به ساکنان این امکان را می‌دهد که از شلوغی و ازدحام فاصله بگیرند و به آرامش دست یابند. نیویورک برای کاهش این احساس، به ایجاد باغ‌بام‌های و باغ‌های عمودی روی آورده است تا به نوعی حواس شهروندان را از سمت آسمان‌خراش‌های به هم چسبیده دور کند.

روانشناسی احساس تنفر به تراکم و پیامد آن برای برنامه‌ریزان شهری

نیویورک به‌عنوان یک مثال عینی از تأثیرات تراکم ساختمان، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با درک بهتر احساسات و نیازهای ساکنان، طراحی‌های شهری را به گونه‌ای انجام داد که نه‌تنها به افزایش تراکم کمک کند، بلکه کیفیت زندگی را نیز بهبود ببخشد. این رویکرد می‌تواند به دیگر شهرها نیز الهام ببخشد تا با چالش‌های مشابه به شیوه‌ای مؤثرتر و انسانی‌تر برخورد کنند.