نگاهی به پروژه نمازخانه یادمان شهدای فکه
نمازخانه یادمان شهدای فکه با زیربنای ۶۸۰ متر مربع در محوطه عمومی و بکر منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی
مقدمه
یادمان شهدای فکه در مناطق مرزی استان خوزستان و در منطقه عمومی فکه، حد فاصل شهرستان شوش و بستان، یکی از مناطق مورد بازدید کاروانهای راهیان نور است. این یادمان که محل شهادت شهید آوینی نیز میباشد در منطقهای به دور از امکانات و تجهیزات شهری قرار دارد که بستر بکر آن شامل شنهای روان که در اصطلاح مردم جنوب “رمل” گفته میشود، متفاوت از دیگر مناطق حاصلخیز استان خوزستان است. با توجه به شدت آفتاب و گرمی هوا، حتی در ایام پربازدید نوروز که آب و هوای اکثر مناطق کشور معتدل است، نیاز به ایجاد فضای مسقفی برای برگزاری نماز و استراحت موقت کاروانهای راهیان نور و بازدید کنندگان از این منطقه و یادمان است که بدین منظور فضایی با متراژ حدودی ۷۰۰ مترمربع و با معماری بومی و خاص منطقه در سال ۹۴ احداث گردید.
الگوها و ایده های اولیه
۱. احداث بنایی هماهنگ با معماری بومی و با مصالح بوم آورد
ساختار اکولوژیک منطقه شامل تپههای رملی و تک نخلهای پراکنده در میان آنها به عنوان بستر پروژه
۲. الگو پذیری از کهن الگوی مسجد پیامبر (ص)
خلوص بستر، زمینه ناخود آگاه الگوی اصیل مسجد پیامبر را که برداشتی از آن در فیلم جاودانه “محمد رسول الله” به نمایش درآمد به ذهن متبادر می سازد؛ لذا سعی شد از این الگوی پایه در طرح اقتباس شود.
۳. طراحی اکولوژیک و پایدار
یکی از ایدههای بنیادین در طرح این نمازخانه، طراحی با رویکرد زیست محیطی و استفاده از الگوهای زیست بوم منطقه میباشد که در موارد ذیل مورد توجه قرار گرفته است.
۱-۳- مصالح محلی و بومی: استفاده از مصالح کاملاً طبیعی و قابل بازیافت شامل: تنه درخت نخل، خاک رس و حصیر که در منطقه به سهولت در دسترس است.
۲-۳- مصرف انرژی صفر (zero building)
دسترسی محدود به امکانات زیر ساختی و دوری از فضای شهری یکی از محدودیتهای پروژه بوده است. بر همین اساس طراحی به نحوی انجام شده است که نیازی به تامین انرژی برای روشنایی، تهویه و سرمایش و گرمایش نداشته باشد و تا حد امکان با کمک معماری، آسایش حداقلی کاربران تامین شود.
۳-۳- ارزانی و سادگی
طراحی به گونهای است که با سادهترین تکنیکها و ارزانترین مصالح به سهولت قابل اجرا بوده و میتواند الگویی برای موارد مشابه باشد.
کانسپت
۱. ایجاد فضایی ساده، متواضعانه، صمیمی و معنوی
۲. استفاده از هندسه و تناسبات طلایی در پلان، حجم و نما
۳. استفاده از اجزاء تشکیل دهنده فضا شامل کف، سقف و دیوار به عنوان عناصر سازهای و معماری به صورت همزمان
۴. تعریف سیرکولاسیون حرکت و جریان در لایههای مختلف در عین سادگی بنا
۴.۱ دسترسی استفاده کنندگان
۴.۲ جریان هوا
۴.۳ دید و منظر
۴.۴ نور و سایه
نحوه اجرا:
۱. بهره گیری از تنه نخلهای فرسوده به عنوان ستونهای میانی شبستان نمازخانه
شبستان اصلی با بهره گیری از ۴۸ نخل در ۵ دهانه فرش انداز در امتداد قبله (دهانه وسط در امتداد محراب و دو دهانه در هر طرف به صورت متقارن) و ۷ چشمه در هر ردیف عمود بر قبله با دهانه ۴*۴ متر که با احتساب راهروها ۶۸۰ مترمربع میباشد.
۲. پوشش سقف از طاقهای گهوارهای
ترکیب ورق گالوانیزه همرنگ با محیط و نی بافته شده (حصیر) صنعتی در زیر سقف با استفاده از شاسی کشی فلزی شامل قوطیهای سرد نورد شده شکل طاق گهوارهای را تامین میکند و در برابر بارهای وارده مقاومت کرده و با دیتیل مبتکرانهای به سرستونهای نخل متصل شده است و بارهای ثقلی را تحمل میکند. بادبندها یا میل مهارها در تراز سرستونها، دیافراگم صلب برای مقاومت در برابر بارهای جانبی ناشی از طوفانهای شدید منطقه را تامین میکند. کلیه بارها از طریق تنههای نخل به عنوان ستونهای باربر به کف منتقل میشود. مهار ستونهای نخل در کف به صورت سنتی انجام شده و با توجه به کمی بارهای وارده، نیازی به فونداسیون کلاسیک و متداول برای ساختمانهای بنایی با اسکلت فلزی یا بتنی نبوده است. استفاده از طاقهای گهوارهای علاوه بر مقاومت بهتر در برابر بادهای مزاحم ، موجب زیبایی و تقارن چشم نواز در حجم بیرونی و همچنین کیفیت فضای داخلی شبستان میشود.
۳. دیوار گلی یکپارچه با تکنیک بتن رسی (فناوری نوین معماری گل) در جدارههای صلب و نفوذ ناپذیر و پوشش خیزران بافته شده در محل بر روی دیوارهای بتن رسی کوتاه در جدارههای شفاف و نفوذپذیر
بنا با پلان مستطیل در جهت قبله قرار دارد و دو دیواره گلی یکپارچه با تکنیک بتن رسی از جهت بادهای مزاحم (غرب و شمال) آن را محافظت میکند. راهروها موازی با دو دیوار به عرض ۲ متر برای آمد و شد به داخل شبستان در ترازی پایینتر از بخش مفروش پیش بینی شده که به ۳ درب (ورودی آقایان، ورودی خانم ها و خروجی اضطراری) ختم میشود. دو جهت دیگر بنا با دیوارهای کوتاه گلی و در بالای آن با سطحی بافته شده از نیهای ضخیم با نام ایرانی “خیزران” پوشیده شده است که نوع تجاری آن با نام “بامبو” شناخته شدهتر است.
دیوارهای گلی یکپارچه با تکنیک بتن رسی تنها به صورت آزمایشگاهی در ایران اجرا شده بود؛ اما برای اولین بار در کشور در این بنا به عنوان بخشی از یک پروژه واقعی به اجرا در آمده است. استفاده از خاک به عنوان ارزانترین مصالح و عدم پخت آن به صورت آجر، علاوه بر کاهش مصرف انرژی در تولید مصالح ساختمانی، موجب بازیافت آسان مصالح مصرفی شده و بازگشت آن به طبیعت صدمه کمتری به محیط زیست وارد میکند.
تاکید بر کیفیت و دقت در قالب بندی در این پروژه موجب شد تا نمای دیوار به صورت اکسپوز باقی بماند. اجرای شناژ بتن مسلح با عیار ۳۵۰ کیلوگرم سیمان در زیر دیوار بتن رسی به ارتفاع ۵۰ سانتیمتر، باعث جلوگیری از نشست نامتقارن و ایجاد شستگی پای دیوار در اثر آبهای سطحی در بارانهای سیلابی منطقه میشود.
۴. تامین نور و تهویه هوا به صورت طبیعی و بدون مصرف انرژی
قوسهای گهوارهای سقف در ابتدا و انتها باز است و اجازه میدهد تا نور طبیعی روشنایی داخل نمازخانه را تامین کند و حرکت باد در طول قوسها، تهویه طبیعی هوا را موجب میشود. بنابراین تاسیساتی برای این نمازخانه پیش بینی نشد که با توجه به دور افتادگی این منطقه از فضاهای شهری، موجب عدم وابستگی بنا به تامین انرژی شده است.
۵- صرفه جویی در مصرف انرژی
به منظور ساخت این بنا یک سوم بودجه مورد نیاز برای احداث ساختمان معمولی با اسکلت فلزی یا بتنی هزینه شده که با توجه به محدودیتهای مالی پروژه از اهمیت ویژهای برخوردار است.
نقد این اثر به بیان علیرضا تغابنی در کتاب مماس با اثر را می خوانیم:
اگر بخواهیم تاریخ معماری ایران را همچون داستانی روایت کنیم، مسجد در آن نقش قهرمانی را دارد که نویسنده در قسمتهای پایانی داستانش نمیداند با آن چه کند؛ یعنی قهرمان داستانی که بار روایت را تا قسمتهای نهایی بر دوش خود کشیده، ناگهان به دلیل تغییر شرایط فرهنگی و سیاسی داستان، کارکردش را از دست داده و موقعیتش مسئلهدار شده است. در هم تنیده بودن مسجد با مقولاتی همچون سنت و مدرنیته، حاکمیت دینی و همچنین زندگی روز مره باعث شده است تحولات رخ داده در این موضوعات در قرن اخیر به سر درگم شدن معماری ایران در مواجهه با این قهرمان تاریخی بینجامد. فشار دستگاههای ایدئولوژیک در پرداخت هر چه پُرزرق و برقتر و نمادینتر مسجد از سویی آن را به کیچی (kitsch) ساختمانی نزدیک کرده است، و از سویی دیگر، حساسیت بر موضوع مسجد، همچون فضایی مرتبط با «هسته ی تغییرناپذیرِ دین»، امکان ورود خلاقانه به آن را دشوار کرده است در میان این وضعیت، شاید طرح وارههای تازهای از مسجد که بتوانند از زاویهای دیگر به موضوع بنگرند، راهی برای برون رفت از این انسداد مفهومی با خود داشته باشند. به نظر میآید پروژهی نمازخانهی فکه میخواهد مسجد را با همین دید و با همهی معانی نمادین، ضمنی و مستقیمش، از دریچهی جنگ ایران و عراق روایت کند – خوانشی که، چه از لحاظ جغرافیا و چه از لحاظ تاریخی معنایی جدید به مسجد میدهد.
پروژه روی مرز موقتی / ابدی بودن حرکت میکند؛ از یک طرف، دیوارهای پیرامونی و ستونهای نخلیاش همیشگی و بی زمان به نظر میرسند و از طرف دیگر، انگار سقفها و دیوارهای حصیریاش کاملاً موقتیاند – جوری که شاید پس از برچیده شدنشان، از آن فقط دیواری اِل شکل یا چند ستون بر جای بماند – مثل تمامی ساختمانها و سازهها و سنگرهای جنگ. گویی این اثرات باقی مانده بر زمین یادآور «چیزی» هستند – آنچه چندان هم نمیتوانی از چیستیاش مطمئن باشی. این جاست که زندگی این سازه پس از تخریب بسیار پرابهامتر از گذشته خواهد بود. ستونها، که نقش سازهای دارند، وقتی به محراب میرسند کاملاً از کارکرد سازهای تهی میشوند و نقشی نمادین مییابند. فضا در محراب، کارکردی استعاری یافته است؛ یعنی سایهبان هم که عنصری ضروری در این پروژه به حساب میآید، به نفع معنا و کیفیتهای حسی و فضایی حذف شده است. تصویر (۴)
روایت وقتی اتفاق میافتد که شیئی به موازات عملکردش وجودی «دیگر» در درون مییابد و همین جاست که راوی مستقیم با مخاطب ارتباط برقرار میکند؛ امکان تفسیر شیء فراهم میشود و مشارکت مخاطب را نیز بر میانگیزد.
پس این پروژه را میتوان همچون روایتی از مسجد از دریچهی جنگ دانست. پروژه تلاش میکند گونهی (typology) تاریخی مسجد (شبستانی با ستونهای تکرار شونده در راستای محورهای قاطع عمودی و افقی، تصویر (۱)) را با کمک مفاهیم و عناصر مرتبط با جنگ، بیانی دوباره دهد و این بیان طیفی از تکنیکهای بدوی ساخت و ساز تا ارجاعات تمثیلی عناصر مسجد را در بر میگیرد؛ مثلاً این پروژه عامدانه سعی میکند از پرداخت پُرتکلف و متفاخر رایج در مساجد امروزی فاصله بگیرد و نوعی «خودجوشی» و خود به خودی را ارائه کند که مسجد را از «پیش اندیشیدگی» و نظم قاطع تاریخیاش رها کند. چنین تلاشی نوعی فیالبداهگی است که در تمایز بین فرهنگ غیر سازمان یافتهی جبهه و نظم سلسله مراتبی ارتشهای کلاسیک نیز رصد کردنی است. شاید به همین دلیل باشد که متصور شدن رزمندگانی که قبل از عملیات در این نمازخانه به دعا نشستهاند، اصلاً غریب به نظر نمیرسد. من این بازنمایی (representation) شبستان را نوعی «ترجمه» مینامم؛ گویی آن ساختار فضایی به واسطهی زبان به فرهنگی دیگر ترجمه شده است. اگر چه این پروژه را میتوان کنایهای به جلال و شکوه مساجد کهن و زرق و برق مساجد امروزی دانست، باید گفت طراح در این ترجمه، دیاگرام ساماندهی فضای مسجد را عین به عین حفظ کرده است و به هیچ چالش، آزمایش یا تجربهای در این زمینه دست نزده است. این ساختار اصل مقدسی قلمداد شده است که یا نباید به آن دست زد یا لزومی به تغییر آن نیست. ترجمهی شبستان به عناصر چشم آشنای جبهه، توانسته است فضاسازی تأثیرگذاری ایجاد کند. آفتاب تندی که حصیرها به روزنهای نور تبدیلش میکنند و مصالحی که با خارج کردن فضا از قالب فضای دیداری حس لامسه را در آن فضا فعال میکنند. خاک که خاطرات ته نشین شدهی سنگر و زمین نبرد (زمین! زمین! زمین!) را به ذهن یادآوری میکند، هم در دیوار و تکتونیک پروژه حضور دارد و هم به صورت فرشی بر کف دیده میشود.
ستونها ارجاعی است به نخلستانهایی که حال و هوای آن بارها در نوشتههای جنگ و خاطرات سربازان برایمان تصویر شده است. این ارجاعات معنایی و استعاری گاه همچون همین نخلها به مستقیم ترین شکل ممکن بیان شده و قدرت تخیل و تفسیر را در مخاطب محدود کرده است. او صرفاً به مصرف تصورات سابقش از نخلستان واداشته میشود و در او تجربهای جدید شکل نمیگیرد، بلکه تصویرهای تثبیت شده در ذهنش دوباره فقط احضار میشوند. این نحوهی مواجهه با جنگ، که در بسیاری از آثار سینمایی ایدئولوژیک به شکلی موضع گیرانه و یک جانبه دیده میشود و اثر را به کلیشهای سطحی و تبلیغاتی تنزل میدهد، میتواند بیشتر نقد شود. به این ترتیب، تکرار ارجاعاتی که در طول سالیان به صورت مناسبتی و رسمی، دست مایهی انتقال معانی قرار گرفتهاند، باعث میشود بیان مفاهیم عمیق انسانی در اثر کم رنگ شود و جنگ را از پدیدهای پیچیده و حتی نقدپذیر به موضوعی تک لایه و مسطح تبدیل کند. در این مورد خاص شاید چند لایگی، ابهام و عمق بیشتر ارجاعات میتوانست به این کمک کند که کل پروژه در نگاه اول لو نرود و به مخاطب اجازه دهد در مواجهات بعدی با فضای پروژه، نشانهها را رمزگشایی کند و چیزهای جدیدی بیابد. به عبارت دیگر طراح از کلیشههای مسجد – فرار کرده نکرده – گرفتار کلیشههای جنگ شده است. طراح البته در مواردی توانسته است از آن کلیشهها عبور کند؛ مثلاً استفاده از خاک در بتن کوبیدهی دیوار که علاوه بر وجه ساختمانی، اتصال معنایی عمیقی با مسئلهی زمین و جنگ دارد. (مگر نه این که جنگها همیشه بر سر زمین اند؟) آنچه در مرز ابهام باقی میماند، این است که این خاک چه قدر نقش ساختمانی در پروژه دارد و چه قدر از آن مسئلهای فضایی است (انگار اشارهای محو به معنایی است که چندان هم از چنین اشارتی نمیتوان مطمئن بود).
از دستاوردهای دیگر این پروژه یکی شدن تکنیک ساخت و دیاگرام شبستان با نیازهای اقلیمی قطعی آن منطقه است. سایه اندازی حداکثری و امکان حرکت هوا – به مانند تمام سایهاندازها و دیوارهای مجوف به کار رفته در جنوب ایران – چیزی است که به سختی بتوان بدون آن، چنین سازهای را با این سطح از امکانات، زیست پذیر کرد. قدرت این پروژه در آن جاست که توانسته با دیاگرام شبستان و تکنیک ساختش فضایی زیست پذیر و با کیفیتهایی تجربی ایجاد کند. این نکته باعث شده هم با راه حلهای معمارانه فضایی مطبوع در میان آن خشونت اکولوژیک ایجاد شود، هم در یادها باقی بماند. بازی با ضخامتها به نوعی سنگینی در پایین و نازکی در بالا ایجاد میکند – از ضخامت زمین گرفته (که با خاکی بودنش ما را به عمق آن وصل میکند) تا مرز بتنی – خاکی بنا و ستونهای نخل و سقف حصیری. با نازک کردن پی در پی غشای فضا در سقف و دیوارهها، همین استراتژی به خوبی دنبال میشود. این جاست که «اقتصاد ضخامت» معنی میدهد؛ سنگینی در پایین و سبکی در بالا پروژه را هر چه ارزان تر و شدنیتر (feasible) میکند. تصویر (۲)
البته سقف در نحوهی شکل گیری خود – هم در تکتونیک و هم در جزئیات اتصال – زیادی شلخته است که چه از لحاظ کیفیت فضا، و چه از نظر همراهی با ایدههای ساختاری، در تقابل با پروژه قرار میگیرد. پروژه، با توجه به حضور نخلها و جرز بتنی، ادعا میکند عناصر بدوی خود را به درون سازه نفوذ داده است؛ اما قافیه در سقف جور در نمیآید و سقف حصیری با بی دقتی و بسیار سرسری، با قوطی کشی و به شکلی تصادفی به ستونها متصل شده است. (تصویر (۵) شاید بهتر میبود در پیروی از منطق پروژه، سقف نیز خودایستا طراحی شود (مثلاً همچون حصیرها یافته میشد). در روند توسعهی طرح (design development)، نقطه ضعف غیر قابل اغماض پروژه همین سرسری بودن در پرداختها و اتصالات است و تفاوت در میزان توجه به آنها؛ مثلاً نحوهی ساخت جرز کناری هوشمندانه است، اما اتصالات در سقفها کاملاً دم دستی مینماید. این اتصالات میتوانست در عین حال که موقتی بودن، حرکت و جنگ را القا میکند، هوشمندانه تر و متناسب با منطق و رفتار همان مصالح طراحی شود.
نکتهی مهم این است که معماری، در نهایت بر مبنای کلیت خود قضاوت میشود و نزدیک شدن به یکپارچگی این لایهها با هم، مثل جواب آخر در یک مسئلهی فیزیک است. حرکت به این سمت و تلاش برای رسیدن به این یکپارچگی است که فرق میان پروژه (project) و اثر (work) است. در مسجد شهدای فکه لایههای فضایی، معنایی و سازهای هماهنگ با هم و تقویت کنندهی یکدیگرند و پروژه هم در هماهنگی میان نیروهای درونی خود، موفق عمل کرده است. اما نباید از یاد برد رویکرد و نگاه پروژه به جنگ تحسین کننده و نوستالژیک است. این پروژه روایتی افتخار آفرین و دلنشین است و جنگ را نه از لایهی زخمها و عناصر چالش برانگیزش، که هم صدا با خوانش رسمی، بسیار خاکی، صمیمی و پر از معنویت دوستانه میجوید. شاید بتوان این پروژه را یک جور روایت فتح به زبان معمارانه دانست که ممکن است این تک لایه و تخت بودنش در روایت، به نظر نسل جدید حوصله سربر و شعاری باشد.
مشخصات پروژه:
• معمار: محمدعلی دانشی راد
• مساحت: ۶۸۰ مترمربع
• محل پروژه: خوزستان
• جایزه:
برنده جایزه معمار | ۱۳۹۵ | گروه عمومی