بناهای سوررئال یوگسلاوی؛ یادمانهایی که انگار از یک تمدن گمشده به جا ماندهاند
در سراسر سرزمینهای تکهتکهشدهی بالکان، بناهایی عظیم و شگفتانگیز از دل زمین سر برآوردهاند که گویی بقایای تمدنی فراموششده هستند؛ آثاری که در زمان حکومت سوسیالیستی یوگسلاوی سابق ساخته شدهاند.

این سازههای چشمگیر و آیندهنگر که تکافتاده و فرسودهاند، روزگاری در کشوری که اکنون نامی از آن بر هیچ نقشهای دیده نمیشود، معانی ژرفی داشتند.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی (که اکنون منحل شده)، بناهایی ساخته شدند که فراتر از یادمانهای ساده بودند. این سازهها برای نمایش اتحاد، قدرت و هویت ملی نوگرا پس از جنگ جهانی دوم طراحی شده بودند.
از سواحل آفتابخوردهی کرواسی و اسلوونی امروز تا زمینهای ناهموار بوسنی و هرزگوین، مونتهنگرو، صربستان، کوزوو و مقدونیه شمالی، این یادمانها که با نام اسپومنیک (Spomenik) شناخته میشوند، حضوری فرازمینی در چشماندازها دارند. این بناها بیشتر در مکانهایی ساخته شدهاند که در آن فجایع خونین یا قهرمانیهای بزرگ رخ داده بود.
اشکال دراماتیک و فرمهای عظیم آنها نه با واقعگرایی، بلکه با انتزاع و نمادگرایی سخن میگویند. یادمانهای یوگسلاوی در تضاد با سبک بازنمودی و اقتدارگرای یادمانهای شوروی، مدرنیسم را در آغوش کشیدند. زبان بصری آنها آزادانه از گرایشهای معماری غربی وام گرفته و بازتاب جایگاه منحصربهفرد یوگسلاوی میان شرق و غرب است.
یوگسلاوی به رهبری ژوزف بروز تیتو، مسیر متفاوتی از همسایگان بلوک شرق پیمود. این کشور سوسیالیستی، سیاست «خودمدیریتی» را ترویج میکرد و گشودگی نسبی به غرب داشت. در این بستر ایدئولوژیک میانهرو، هنر عمومی به ابزار نیرومندی بدل شد. یادمانها نهتنها گرامیداشت مقاومت در برابر فاشیسم، بلکه ابزاری برای روایتگری سیاسی بودند. آنها روایت دقیقی از اتحاد اقوام گوناگون یوگسلاوی (صربها، کرواتها، بوسنیاییها، اسلوونها، مقدونیها، مونتهنگروییها، آلبانیاییها و دیگران) را به تصویر میکشیدند؛ اقوامی که با رنجهای جنگ پیوند خورده بودند و به آیندهای مشترک امیدوار بودند.
تیتو این یادمانها را نماد یوگسلاوی نوین و مدرن میدانست؛ نه سرمایهداری، نه شورویمحور، بلکه چیزی بهکل مستقل. این سازههای انتزاعی، عظیم و عاری از نشانههای قومی یا مذهبی با هدف ایجاد وحدت طراحی شدند، نه تفرقه. فرمهای آنها حرکت، امید و دگرگونی را القا میکردند؛ استعارهای بصری از آیندهای که کشور در پی ساخت آن بود.
اما زیر پوست این جاهطلبیها، تنشهای نهانی بود که تیتو توانسته بود آنها را سرکوب کند، ولی هرگز بهطور کامل حلوفصل نشدند. با مرگ تیتو در سال ۱۹۸۰، این شکافها دوباره سر برآوردند. فدراسیون شکننده فروپاشید و در دهه ۱۹۹۰، جنگهای خونینی بر سر قومیت و ملیگرایی به وقوع پیوست.
این بناهای یادبود که روزگاری نماد اتحاد و مدرنیته بودند، به یادگارهایی از یک رویای ازهمگسیخته تبدیل شدند. معنای آنها با تغییرات سیاسی دستخوش تغییر شد؛ برای برخی مورد احترام بودند و توسط برخی دیگر نادیده گرفته یا تخریب شدند.
امروزه، اسپومنیکها در وضعیتهای گوناگون نگهداری هستند. برخی بهعنوان مکانهای تاریخی حفظ شدهاند یا موزههای کوچکی دارند، در حالی که برخی دیگر فرسوده و در دل گیاهان و زمان پنهان شدهاند. برای بسیاری، این یادمانها بار احساسی سنگینی دارند: یا یادآور گذشتهای پرامیدند یا شاهدانی خاموش بر فروپاشی یک ملت. فرمهای عجیب و حضور شبحوار آنها هنوز کنجکاویبرانگیز است؛ پژواکی بتنی از تاریخی پیچیده و اغلب نادیدهگرفتهشده!