ماجرای عاشقانه شهید آوینی و غزاله علیزاده چه بود؟

امروز سی‌امین سال شهادت مرتضی آوینی است

ماجرای عاشقانه شهید آوینی و غزاله علیزاده چه بود؟

بیستم فروردین 1372 یادآور عروج سید شهیدان اهل قلم و هنرمند فرزانه، سید مرتضی آوینی؛ نویسنده توانا، راوی با صفای روایت فتح، سردبیر مجله ی ادبی و هنری سوره و مسؤول واحد تلویزیونی حوزه ی هنری می باشد.

شهید آوینی که همراه یک گروه فیلمبرداری جهت ساخت مجموعه ی جدیدی از روایت فتح به یکی از مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس، عزیمت کرده بود، در حین بررسی منطقه و تحقیق پیرامون هشت سال دفاع مقدس به همراه مهندس محمد سعید یزدان پرست با مین برخورد کرد و به شهادت رسید.

شهید آوینی دو روز قبل از عزیمت به منطقه ی فکه، در پاسخ به این سؤال که به کدام منطقه می روی گفته بود:

 »می دانی به کجا می روم، به فکه، همان جایی که رزمندگان ما با چشم خود تحویل نفوس شهدا توسط فرشتگان را مشاهده می کردند.  «

 ***

پس از شهادت این بزرگوار، مقام معظم رهبری از ایشان به عنوان «سید شهیدان اهل قلم» تجلیل کردند.

سالروز شهادت هنرمند متعهد انقلاب اسلامی و دل سوخته ی جبهه های حق علیه باطل و بیانگر حقایق و رشادت ها و شجاعت های رزمندگان اسلام، بنا به پیشنهاد شاعران، نویسندگان و هنرمندان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به مقام معظم رهبری، «روز هنر انقلاب اسلامی» نامگذاری شد .

امروز سی‌امین سال شهادت مرتضی آوینی است، به همین بهانه نگاهی انداختیم به ماجرای عشق متفاوت او به غزاله علیزاده

عشق میان کامران(مرتضی) آوینی و غزاله علیزاده، دو شخصیت تیپیکال که بعدها به واسطه تغییرات شهید آوینی فاصله فکری زیادی میانشان رقم خورد، یکی از بحث‌برانگیزترین نقاط تاریخ روشنفکری ایرانی‌ست و این ارتباط از موارد مگوی زندگی شهید سیدمرتضی آوینی است که چندان به آن پرداخته نشده است.

روایت دوستان سید مرتضی این‌گونه است: «غزاله، خانمی بود که کامران (نام پیش از انقلاب مرتضی آوینی) از آن گذشت... دختر خاص جذابی که می‌توانست کامران را زمین‌گیر کند، اما نکرد. داستانی که کامران آن را نیمه‌تمام رها کرد

غزاله علیزاده پس از ورود به دانشگاه تهران به رغم تحصیل در دانشکده‌های متفاوت با کامران یا همان شهید مرتضی آوینی آشنا می‌شود، آشنایی که گویا بسیار عمیق بوده، زیرا پس از سالها همچنان از رابطه این دو صحبت‌هایی در محافل شنیده می‌شود.

داستان زندگی آوینی، اما از ایام جوانی و قبولی در دانشگاه معماری هنر‌های زیبا آغاز می‌شود. دورانی که بسیار متفاوت از دیگر دوران زندگی او بود. آوینی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشگاه معماری شد. او در سال‌های جوانی خودش را کامران آوینی معرفی می‌کرد. دوستان دوره دانشگاه آوینی غزاله علیزاده، شهرزاد بهشتی و امیر اردلان بودند که درباره کامران آوینی گفته‌اند آن سالها به اشعار فروغ فرخزاد، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث علاقه داشت. به ظاهر خود می‌رسید، کراوات می‌زد و به فلسفهٔ غرب علاقه‌مند بود.

به هر حال علیزاده، تک دختری از خانواده مرفه بوده که کاملا در بافت جریان روشنفکری زیست می‌کرده و قرابت چندانی با آوینیِ بعد از انقلاب نداشته و در واقع رسانه‌های رسمی میان این «رابطه» تناقض‌هایی می‌دیدند که ترجیح را دائما بر سانسور کلیت «رابطه» و یا تخفیف جایگاه «علیزاده» دانسته‌اند و اینکه علیزاده «خودکشی» کرده و اساسا مرگش هم مطابق هنجار و الگوهای رسمی نیست.

البته سالها قبل، خانواده آوینی(حسین معززینیا، کوثر آوینی، مریم امینی) داماد و دختر و همسر آوینی در پاسخ به پروندهای در نشریه «شهروند امروز» نوشته بودند:

وقتی برای اشاره به دوستی کوتاهمدت مرتضی آوینی و خانم غزاله علیزاده با عباراتی از این دست مواجه میشویم که«سروهای بلند دانشگاه تهران بارها شاهد قهرها و آشتی‌‌های کامران آوینی با غزاله علیزاده بودند. جوانان پر شوری که میتوانستند دنیا را دگرگون کنند... » به این فکر میافتیم که احتمالاً نویسندهی محترم بیش از خود آن «جوانان پرشور» طبع رمانتیکی دارد و از ابعاد و نتایج این دوستی خرسند است! اساساً شاید تذکر این نکته لازم باشد که اطلاعات موجود دربارهی کیفیت زندگی سیدمرتضی آوینی در سال‌‌های قبل از انقلاب کاملاً صحیح و دقیق نیستند و بسیاری از وقایعی که مورد اشاره قرار میگیرد (مثل ماجرای چند نوبت خودکشی) واقعاً با این شرط رخ ندادهاند و لازم است دربارهی آنها از دوستان نزدیکتر آوینی تحقیق مفصل و کاملی انجام گیرد تا بیدلیل جعل و تحریفی رخ ندهد و به عنوان زندگینامه منتشر نشود.