باغ های تهران را نهادهای حاکمیتی می خرند و تخریب می کنند

شورای شهر و شهرداری تهران اگر هیچ‌چیز را ندانند، درک دقیقی از آثار زیست‌محیطی و مالی باغات تهران و تبدیل آنها به اراضی مسکونی دارند. کاری که در گذشته با عناوین دهان‌پرکن انجام دادند و بودجه شهرداری را از یک سو تامین کردند و از سوی دیگر، رانت فراوان نصیب خریداران باغات.

باغ های تهران را نهادهای حاکمیتی می خرند و تخریب می کنند

جالب است که این رانت حتی نصیب مالکان اولیه باغات نمی‌شود، چون آنان توان تبدیل کاربری باغ به مسکونی را ندارند و ماموران مثل شیر و عقاب تیزبین بالای سر ملک ایستاده‌اند و اجازه کوچکترین تغییر کاربری را نمی‌دهند. در ادارات شهرداری نیز چنین مطالبه‌ای نوعی نگاه بد به «ناموس شهر»یعنی باغ محسوب می‌شود. بنابراین، مالک مجبور است آن را به کسانی بفروشد که یا خودشان از بنیادهای عمومی هستند که پیشتر این باغات را تصرف کرده‌اند یا کسانی هستند که سر در آخور بخش عمومی دارند و با یک رابطه کوچک و بزرگ تغییر کاربری انجام می‌شود یا درختان با حیله خشک و یک‌شبه قطع می‌شوند و آن عقاب‌های تیزبین و ماموران شیرصفت نیز در خدمت این تغییر و تحول درمی‌آیند.

به‌طور معمول کسی هم شاکی نیست، چون نفع عمومی، حق شهر، یا هر نام دیگری صاحب ندارد، آنکه قرار است از آن صیانت و حفاظت کند، خودش کارگزار اصلی این تبدیل رانت به پول نقد است و چنین می‌شود که تصاویر هوایی شهر تهران طی دو دهه نشان می‌دهد باغات آن که عامل اصلی تصفیه هوا و در واقع ریه شهر تهران است، از نصف هم کمتر شده است. در واقع، اگر نتوانیم تورم را نصف کنیم؛ شاید توانایی نصف کردن باغات را داشته باشیم و حتی همین نصف را هم می‌توانیم باز هم نصف کنیم!

مسئله این است که حقوق عمومی مالک دارد؛ ولی صاحب ندارد و با آن مثل املاک بلاصاحب و گوشت قربانی برخورد می‌شود، چون مالکیت آن در عمل به رسمیت شناخته نمی‌شود. این، همان شیوه ارتزاق از نفت است که در سطح بودجه دولتی نیز دیده می‌شود. در سطح شهر نیز زمین و کاربری نقش نفت را ایفا می‌کند. خلاصه همه‌چیزمان باید به همه‌چیزمان بخورد. ولی رانت و فساد این تغییر کاربری‌ها بسیار بیشتر از فساد نفت است.

متاسفانه هیچ روزنامه‌نگاری یا جرأت نمی‌کند یا در عمل با مانع مواجه می‌شود که از فساد باغات تهران که تبدیل به واحدها و برج‌های مسکونی شده است، گزارش‌های کامل تهیه کند، چون آن ماموران شیرصفت و عقاب‌های تیزبین و مدیران «پاکدست» همه‌جا حی و حاضرند و دیگران نیز سهم خود را از این خوان یغما می‌برند و هرکدام ملکی و خانه‌ای به ثمن‌بخس گیرشان می‌آید و وجدان خود را به این طریق می‌فروشند؛ همچنان که در املاک نجومی شاهد بودیم. سرمایه‌داری مستغلاتی و زمین باز سابقه طولانی دارد، ولی تجربیات خود را خیلی زود به‌صورت غریزی منتقل می‌کند.