وام، سکوی پرش یا سقوط آزاد؟
برای بعضی خانوادهها وام نجاتبخش میشود و سرمایهساز، برای بعضی دیگر ضرر و زیان؛ مسئله مهم درباره وام گرفتن یا نگرفتن این است که چطور و چه زمانی سراغش بروید که برایتان ضرر نباشد.

گاهی خرج و مخارج زندگی، گاهی هم هدفهای بزرگتری مثل خانهدار شدن، تحصیل بچهها یا راهاندازی کسبوکار ما را به سمت وام گرفتن میکشاند. وام در نگاه اول مثل یک راه میانبُر به نظر میرسد که میتواند مسیر رسیدن به این خواستهها را کوتاهتر کند؛ اما این راه میانبر دو شرایط متفاوت ایجاد میکند: اگر آگاهانه واردش شوی، سرمایه است؛ اگر بیمحاسبه سراغش بروی، زیان است و بدهی.
واقعیت این است که به همان اندازه که وام میتواند ابزار پیشرفت باشد، میتواند خانواده را گرفتار ضرر و زیان کند و فرق این دو شرایط در این است که خانواده بداند «چه وقت وام گرفتن درست است و چه وقت اشتباه.»
وقتی وام برای ما کار میکند
وقتی وام تبدیل به سرمایه شود، در واقع وام در راستای رشد و پیشرفت زندگی شما است؛ بنابراین بدهکار شدن، در صورتی که پشتوانه مالی خانواده را محکم کند و سرمایه بسازد، اتفاقا میارزد و سودآور است. نمونه آن وام مسکن یا اصلا وام گرفتن برای خرید طلا.
وام میتواند درآمدزا هم باشد. فرض کنید خانوادهای با گرفتن وام، مغازهاش را تجهیز میکند و فروشش بالا میرود، یا پدر هزینه یک دوره مهارتافزایی را با وام پرداخت میکند و بعد شغل بهتری پیدا میکند. در این حالت، بازدهی وام سود آن را جبران کرده و عملاً وام سکوی رشد میشود.
اما اگر وام سرمایه نشود، باید برای نیازهای و حیاتی باشد. مثلا وقتی سقف خانه چکه میکند یا دستمان برای هزینههای درمان خالیست، وام میتواند راه جلوگیری از خسارت بزرگتر باشد. در اینجور موقعیتها، وام نقش سپر حفاظتی دارد که جلوی آسیب دیدن خانواده را میگیرد.
وقتی ما برای وام کار میکنیم
از آن طرف، وام میتواند بهجای کمک، خانواده را به دردسر بیندازد. مثل وقتی که برای خرید وسایل غیر ضروری یا کالاهایی که عمرشان کوتاه است سراغ وام میرویم؛ مثلاً گوشی یا لوازمخانگی با قسط سهساله، در حالیکه وسیله بعد از یکسال از کار افتاده یا ارزشش نصف شده.
فشار اصلی زمانی شکل میگیرد که قسطها بیشتر از توان خانواده باشد. اگر بیش از ۳۰ درصد درآمد ماهانه صرف بدهی شود، ممکن است خانواده برای پرداخت هزینههای اصلی مثل درمان و آموزش تحت فشار قرار بگیرد.
خطر دیگری که خیلیها نادیده میگیرند، نداشتن صندوق اضطراری یا پسانداز کافی است. کافی است یکی از اعضای خانواده چند ماه بیکار شود یا هزینه ناگهانی درمان سر و کلهاش پیدا شود تا پرداخت اقساط سخت شود.
همچنین طولانی شدن بیمنطق مدت زمان بازپرداخت وام شاید اقساط ماهانه را کم کند، اما هزینه کلی را بهشدت بالا میبرد و این همان نقطهای است که وام یک بدهی بدون سود و البته طاقتفرسا است.
گاهی هم خانواده را زیر بار بدهی میبریم آن هم برای چشم و همچشمی: خرید وسایل لوکس، برگزاری مراسم پرهزینه یا حتی عوض کردن ماشین صرفاً برای اینکه «از بقیه عقب نمانیم.» این اهداف نه تنها هیچ پشتوانه مالی برای خانواده نمیسازد بلکه شاید سالها بودجه خانواده را برای تسویه حساب بدهیها هدر دهد.