ساخت مسجد در پارک و سودای ریاست جمهوری

اولین‌باری که در یک پارک تهران، مسجد (نه نمازخانه) دیدم در پارک مقابل سازمان برنامه و بودجه بود. بعدها علت وجود این مسجد را چنین دریافتم که بعد از ساخت و افتتاح سازمان برنامه و بودجه در خیابان مقابل سه راه ژاله (سه راه مجاهدین کنونی) طبق نقشه‌ای که از قبل طراحی شده بود بنابر تخریب ساختمان‌های بین ساختمان جدیدالاحداث و خیابان بهارستان بود اما در بین خانه‌هایی که در این طرح موجود بود، مسجد کوچکی قرار داشت به نام مسجد «صاحب الزمان» که مخالفت متدینین محل با تخریب این مسجد کار را به مخالفت مراجع قم و تهران کشاند.

ساخت مسجد در پارک و سودای ریاست جمهوری

از آنجا که هنوز شهرداری مثل «کرباسچی» مدیریت شهری تهران را برعهده نگرفته بود که درس خوانده حوزه باشد و بداند که اگر مسجد در وسط راه عبور و مرور مردم قرار گرفته باشد می‌توان آن را تخریب کرد، به ساختمان این مسجد تعرضی نشد و شاید بخاطر همین حساسیت‌ها بود که این پارک کوچک توسط شخص شاه افتتاح شد.

توضیح این که در سال ۱۳۷۴ پروژه ساخت بزرگراه آهنگ که بعدها شهید محلاتی نامگذاری شد، در دستور کار شهرداری تهران بود اما در زمان تخریب اراضی معارض طرح به یک مسجد قدیمی که بیش از ۱۰۰ سال از ساخت آن می‌گذشت یعنی مسجد خاتم الانبیا موسوم به «مسجد سنگی» برخوردند. در این زمان هم متدینین محله‌های آبشار و دردار تهران که از نمازگزاران این مسجد بودند، اعتراض خود را به گوش مراجع قم رساندند و با مخالفت مراجع، طرح متوقف شد اما شهردار تهران دستور داد پروژه را ادامه داده و به ساختمان مسجد دست نزنند به طوری که دو طرف مسجد اتوبان ساخته شد حتی آسفالت، خط کشی و جدول سازی شد اما مسجد کماکان وجود داشت. یعنی مسجد در وسط اتوبان قرار گرفت و بعد از صدور جواز تخریب مسجد از سوی مراجع، یک شب تا صبح هم مسجد تخریب شد، هم اتوبان تکمیل شد، هم همان شب آسفالت و جدول سازی شد؛ بطوری که اگر یک شهروند روز قبل مسجد را دیده بود و فردا به همان محل گذارَش می‌افتاد به چشمان خود شک می‌کرد. البته شهرداری وقت در کنار همان محل مسجد زیبایی ساخت که در معماری مساجد طرح نوبرانه‌ای بود به همان نام خاتم الانبیا و همچنان میزبان نمازگزاران محل است.

در همان زمان مدیریت کرباسچی بر شهر تهران، مسجدسازی هم در کنار ساخت دیگر مراکز فرهنگی در دستور کار بود و به همین خاطر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تأسیس شد که ساخت و اداره فرهنگسراها، سراهای محل و دیگر امور فرهنگی تهران را عهده‌دار شد؛ از جمله: ساخت مسجد در مناطقی که مسجد نبود یا کم بود که بعضی از این مساجد هم در پارک‌های مهم شهر قرار داشتند. اما سلطه سیاست بر فرهنگ اینجا هم خودش را نشان داد و با تلاش مجدانه فرهنگ دوستان سیاسی (!) مدیریت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از مدیریت شهری خارج شد تا خدای نکرده کرباسچی خیال ریاست جمهوری را در سر نپروراند!

بعد از کرباسچی، شهرداران دیگر به فکر ساخت مسجد نیفتادند یا حداقل به آن حجم کار فرهنگی توجه نکردند تا نوبت به شهردار فعلی تهران که قبل از شهرداری، خیال ریاست جمهوری در سر داشت رسید. اینکه چرا از همان دوران شهرداری کرباسچی احتمال ریاست جمهوری‌اش را می‌دادند، حرف و حدیث زیاد است. گروهی محبوبیت او را به‌واسطه دگرگونی شهر تهران بخاطر حجم پروژه‌های اجراشده در دوران او می‌دانند که حتی پرونده قضایی گشوده‌شده برای او که برای اولین‌بار تبلیغات وسیعی برای رسیدگی به این پرونده در رسانه ملی اجرا شد و این رسیدگی قضایی حبس او در زندان را در پی داشت، برای اثرگذاری بر همین محبوبیت می‌دانستند. به هر حال اگر برای کرباسچی خیابان بهشت به خیابان پاستور راه نداشت، برای خلف او احمدی نژاد اوضاع ۱۸۰ درجه تغییر کرد.

شاید به همین دلیل بود که بعد از احمدی نژاد، هرکس هوای ریاست جمهوری در سر داشت، شهرداری تهران را سکویی برای خود می‌دید. اما برای اولین‌بار است که یک نامزد انصراف‌داده ریاست جمهوری، به مدیریت شهرداری تهران می‌رسد و مخالفانش هر اقدام او را تبلیغات زودهنگام نامزد دوره بعدی ریاست جمهوری می‌دانند، هرچند خودش بارها آن را تکذیب کند.

همین حدس و گمان‌هاست که اصرار زاکانی بر ساخت مسجد در پارک قیطریه، آن هم به رغم مخالفت‌های گسترده در جامعه، را توجیه می‌کند. تا جایی که برای اولین‌بار در کشور برای جلوگیری از ساخت یک مسجد تجمع ایجاد می‌شود. به قول همین مخالفان اگر مدیریت شهری تهران دغدغه مسجدسازی دارد، به جای تخریب یا جابه‌جایی درختان کهنسال پارک قیطریه برای ساخت مسجدی که نمازگزارن محلی هم چنین درخواستی نداشتند، به فکر نوسازی همان مسجد سنگی که شهرداری کرباسچی ساخت نیست که امام جماعتش پاییز سال گذشته از فرسوده شدن ساختمان و تاسیساتش گله کرده بود.