معماری بروتالیست: سرد و خشن یا زیبا و بسیار خلاقانه
معماری بروتالیست یا زبره کاری را به سختی می توان نادیده گرفت. این سبک که با مقیاس چشمگیر، استفاده منحصر به فرد از بتن و حال و هوای متمایز علمی-تخیلی اش شناخته می شود، دوران پس از جنگ جهانی دوم، بین سال های 1950 تا 1980، را زیر سلطه خود درآورد.
این سبک از معماری با هدف بازسازی سریع تر شهرها رواج یافت، اما با گذشت زمان، به مرور انتقادات و ایرادهایی بر این سازه های عریان وارد شد و به تدریج از محبوبیت این سبک کاسته شد. اما این پایان کار نبود و در دورانی که سبک مینیمال مورد توجه قرار گرفت، معماری بروتال نیز بار دیگر به میدان بازگشت و به طرح اصلی سازه های مدرن و ساده تبدیل گردید و البته باید بگوئیم بسیار پرقدرت هم بازگشته و هر روز بر طرفداران آن افزوده می شود.
زبرهکاری یا معماری بروتالیست (به انگلیسی: Brutalist Architecture)، سبکی از معماری است که در آن ساختمانها کلاً با بتن زبره و بدون روکش و دیگر عناصر کاربردی، به عبارتی عریان و عاری از زینت اجرا میشوند. اصطلاح زبرهکاری (بروتالیسم) در ۱۹۵۴ در فرانسه و بریتانیا برای توصیف این شیوه به کار رفت.
اصطلاح بروتالیسم
معماران بریتانیایی به نامهای آلیسون و پیتر اسمیتسون برای اولین بار، این اصطلاح را در سال ۱۹۵۳ میلادی ابداع کردند. این اصطلاح ریشه در واژهٔ فرانسوی بتن بروت به معنای «سیمان خام» دارد، عبارتی که لو کوربوزیه برای تشریح شیوه استفاده خاصش از سیمان استفاده میکرد، شیوه ای که بسیاری از بناهای پس از جنگ جهانی دومش را با آن ساخت.
این اصطلاح پس از این که رینر بنهام، منتقد معماری، در عنوان کتابش: معماری بروتالیست نوین: اخلاقیات یا زیباییشناسی؟ در سال ۱۹۶۶ میلادی به کار برد، رواج بسیاری پیدا کرد. مضمون کتاب توصیف برخی دیدگاههای معمارانه بود که در اروپا رایج شده بود.
ویژگیها
ساختمانهایی معماری بروتالیست را اغلب میتوان از هندسهٔ مکرر گوشهدار قابل توجه آنها و همچنین نمایانسازی بافت فرمهای چوبی در بناهایی که در ساخت آنها از سیمان استفاده شده، بازشناخت.
اگرچه سیمان از مصالحی است که بیشترین استفاده را در معماری بروتالیست دارد ولی لزوماً نمیتوان سیمان را جزئی جدا ناپذیر از این معماری دانست. یک ساختمان زمانی جزئی از معماری بروتالیست محسوب میشود که نمایی چهارگوش، قالب دار و خشن را از طریق مصالح ساختمانی، شکل و در برخی موارد تأسیسات بیرونی اش به نمایش بگذارد. برای مثال: تعداد زیادی از خانههای شخصی که آلیسون و پیتر اسمیتسون طراحی کردهاند از آجر ساخته شدهاند.
از دیگر مصالح مورد استفاده در معماری بروتالیست میتوان از آجر، شیشه، فولاد، سنگهای ناصاف و گابیون (که به اسم تراپیون هم شناخته میشود) نام برد. بهطور معکوس، نمیتوان تمام بناهایی را که نمای بیرونی سیمانی دارند جزئی از معماری بروتالیست بهشمار آورد، این بناها ممکن است به طیف دیگری از سبکهای معماری مثل کانستراکتیویسم (ساختارگرایی)، سبکهای بینالمللی، اکسپرسیونیسم، پست مدرنیسم یا معماری ساختارشکن، تعلق داشته باشد.
موضوع رایج دیگر در طراحیهای معماری بروتالیست این است که بیننده با دیدن نمای خارجی ساختمان میتواند به کارکرد و خاصیت وجودی آن پی ببرد. در بنای شهرداری بوستون که در سال ۱۹۶۲ طراحی شده است، بخشهای برجسته و بیرون زدهٔ بنا، اشارهٔ واضحی به ماهیت خاص اتاقهای پشت دیوارش مثل دفتر شهردار یا دفاتر شورای شهر دارد. از نقطه نظری دیگر، در طراحی مدرسه هانستاتون، مخزن آب ساختمان که معمولاً در جایی داخل بنا پنهان میشود، در اینجا آشکارا بالای برج بنا و در معرض دید قرار گرفتهاست.
معماری بروتالیست به عنوان فلسفهای خاص در معماری، بیش از آن که سبک محسوب شود، نوعی ایدئولوژی آرمانی سوسیالیستی به حساب میآید که از طریق طراحانش به ویژه آلیسون و پیتر اسمیتسون حمایت میشود. منتقدان عقیده دارند که ماهیت تجریدی معماری بروتالیست باعث میشود که علیرغم هدف سازندگان، بناهای آن به جای این که حالتی محافظ و جمعکننده داشته باشند بیشتر ظاهری غیردوستانه و خاموش از خود نشان بدهند.
نقد دیگری که به معماری بروتالیست وارد است، بیتوجهی آن به فضای اطراف بنا از لحاظ ساختار معماری، اجتماعی و تاریخی است. این مسئله باعث میشود که بناها در فضای اطراف خود بیگانه و نا به جا به نظر برسند. عدم استقبال مثبت عوام از فرم کارهای اولیهٔ این سبک، که احتمالاً میتوانست به خاطر اضمحلال شهری پس از جنگ جهانی دوم به ویژه در بریتانیا باشد، باعث عدم محبوبیت ایدئولوژی این سبک معماری شد.
تاریخچه
شناخته شدهترین معمار اولیه این سبک را میتوان لوکوربوزیه معمار سوییسی دانست، از کارهای او در این سبک میتوان از مجتمع مسکونی هبیتاسیون (۱۹۵۲) و ساختمان سکرتاریات در چاندیگار لایی پیدا کرد چرا که بعد از افت اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم نیاز به بناهایی با ساخت و طراحی ارزان برای ایجاد مسکنها، مراکز خرید و ساختمانهای دولتی کم هزینه بود.
با این حال، برخی معماران حتی با وجود داشتن بودجه زیاد این سبک معماری را انتخاب میکردند، چرا که شیفته ماهیت صادقانه، تندیس وار، ضد بورژوایی و سازشناپذیر شده بودند.
معماری بروتالیست در ترکیب با اهداف ترقی خواهانه اجتماعی لوکوربوزیه در بنای یونیته گزینهای مثبت برای حرکت رو به جلو در طراحی مساکن شهری محسوب میشد ولی در عمل بسیاری از بناهای ساخته شده در این سبک به جای این که دارای ویژگیهای تأسیسات اجتماعی ای باشند که در نظر لوکوربوزیه بود، تبدیل به بناهایی تنگ و محصور و مکانی مناسب برای انواع بزهکاری شدند.
باغ رابین هود را میتوان نمونهای بدنام از این دست بهشمار آورد، هرچند بسیاری از مشکلاتش در سالهای اخیر حل شدهاست. دههها زمان برد تا برخی از این بناها تبدیل به مکانهایی مثبت برای زندگی شدند. سردی خشن و ناصاف سیمان جاذبهٔ خود را زیر آسمان خاکستری و نمناک از دست داد و مصالح دژ مانندش که ادعا میشد مقاوم در برابر هرگونه خرابکاری هستند در برابر قوطیهای رنگ گرافیتی آسیبپذیر می کردند.
انتقادات وارد بر معماری بروتالیست و نحوه برخورد با آنها
معماری بروتالیست منتقدان سرسختی دارد از جمله چارلز سوم، پادشاه بریتانیا. سخنرانیها و نوشتههایش همیشه انتقادات سختی بر معماری عریان وارد داشتهاند، و بسیاری از بناها را تنها تودهای از سیمان خواندهاند. بیشتر انتقادات به خاطر طراحی بنا نیست بلکه بیشتر به خاطر نمای سیمانی آنها است، به این دلیل که سیمان در هوای مرطوب و در اقلیم ابری اقیانوسی به ویژه در شمال غربی اروپا دوام چندانی ندارد و به سرعت ظاهر خود را از دست میدهد.
در این آب و هوا سیمان با لکههای آب یا حتی گاهی خزه و گلسنگ ورقه ورقه میشود و باعث زنگ زدگی آرماتورها میشود. در دانشگاه اورگان، اعتراض و تنفر دانشجویان نسبت به این نوع معماری دانشگاه، به استخدام کریستوفر الکساندر و آغاز پژوهش اورگان در اواخر دهه ۷۰ انجامید.
در سالهای اخیر، برخی از این بناهای رسیدگی نشده، تخریب یا بازسازی یا با ساختمانهای جدید جایگزین شدهاند. علیرغم موفقیت برخی از این آثار همچنان روند تخریب آنها ادامه دارد.
تئودور دَلرِمپِل، نویسندۀ، فیزیکدان و مفسر سیاسی بریتانیایی برای روزنامه سیتی ژورنال در مقالهای نوشت که معماری بروتالیست محصول فلسفه توتالیتاریانیسم اروپایی و دارای نقص اخلاقی، روحانی و عقلانی است. او ساختمانها را سنگدل، غیرانسانی، مهیب و غول پیکر خواند. از نظر او بتن آرمه با گذر زمان زشت، خرد و پوسیده میشود و لک برمیدارد و همین باعث میشود که نسبت به سبکهای دیگر معماری ارجحیت نداشته باشد.
ماتیو اگلسیاس، مفسر مجله ثینک پروگرس، معتقد است که بنایی مثل ساختمان شهرداری در بوستون باعث شده که آن ناحیه روح خوشایند و مثبت خود را از دست بدهد.
تجدید فعالیت
اگرچه جنبش معماری بروتالیسم از بعد از اواسط دهه ۱۹۸۰ دیگر مرده به حساب میآید و جای خود را تا حد زیادی به اکسپرسیونیسم ساختاری و ساختارشکنی دادهاست، ولی اخیراً سعی در به روز کردن خود داشتهاست.
بسیاری از جنبههای خشن خود را ملایم تر و ظریف تر کردهاست، نماهای سیمانی روکشی ماسهای پیدا کردهاند که باعث میشود سنگ نما به نظر برسند، گاهی نیز با گچ یا عناصر پیشساخته و طرح دار ترکیب میشوند. از معماران مدرنیست که در پروژههای اخیر خود به این رویکرد روی آوردند میتوان از استیون ارلیش، ریکاردو لگورتا و جین وانگ نام برد.
حتی در بریتانیا که این سبک زمانی بیشترین شیوع را داشت (و بعدها مورد بیشترین ناسزا قرار گرفت)، از سال ۲۰۰۶ به بعد بناهایی با معماری بروتالیست به روز شده ساخته شدهاند از جمله ساختمان مارش مورگان در خیابان سنتاور در لمبث در لندن و بنای الدر و کانون در گلاسکو در اسکاتلند.
به تازگی ارزیابی دوبارهای از معماری بروتالیست شدهاست که منجر به درک ارزش آن شدهاست.