آیا گسترش خطی شهرها کلید آینده توسعه شهری است؟
شهر خطی نوعی الگوی توسعه شهری است که در آن ساختار شهرها به صورت کشیده و در امتداد محورهای حملونقل شکل میگیرد. این مدل با هدف بهبود دسترسی به خدمات، فضای سبز و حملونقل طراحی شده است و میتواند مشکلات ناشی از رشد بیرویه و پراکندگی شهری را کاهش دهد.

گسترش خطی شهرها یکی از الگوهای مهم توسعه شهری است که در بسیاری از نقاط جهان به ویژه در دوران مدرن و معاصر مشاهده میشود. این نوع توسعه به معنای رشد شهرها در امتداد مسیرهای حملونقل اصلی همچون جادهها، راهآهن و خطوط مترو است که موجب شکلگیری ساختار شهری کشیده و طولانی میشود. عوامل متعددی در شکلگیری و تشدید این روند نقش دارند که از جمله مهمترین آنها میتوان به رشد سریع جمعیت شهری و مهاجرت گسترده از روستا به شهر اشاره کرد. افزایش تقاضا برای مسکن و خدمات شهری، بهویژه در حاشیه شهرها، موجب میشود توسعه فیزیکی شهرها به جای تمرکز در مرکز، بهصورت خطی و در امتداد مسیرهای ارتباطی گسترش یابد.
توسعه شبکههای حملونقل و مسیرهای ارتباطی نقش کلیدی در هدایت و شکلدهی به رشد و توسعه شهرها ایفا میکند. این شبکهها بهعنوان ستون فقرات ساختار شهری عمل میکنند و مسیرهای اصلی حملونقل، محورهای طبیعی تمرکز توسعه شهری را شکل میدهند. به عبارت دیگر، شهرها در امتداد این مسیرها گسترش پیدا میکنند و توسعه فیزیکی آنها بهصورت خطی در طول جادهها، خطوط راهآهن و مسیرهای حملونقل عمومی صورت میگیرد. این ساختار خطی، امکان دسترسی به خدمات، مراکز کاری و امکانات شهری را در طول مسیرهای ارتباطی تسهیل میکند و موجب میشود تراکم جمعیت و فعالیتها در نزدیکی این محورهای حملونقلی افزایش یابد.
علاوه بر نقش شبکههای حملونقل، ویژگیهای طبیعی و جغرافیایی منطقه نیز بهشدت بر شکلگیری و محدودیتهای رشد خطی شهرها تأثیرگذار هستند. عواملی همچون وجود رودخانهها، شیب زمین، ناهمواریهای توپوگرافی و شرایط آبوهوایی، مسیرهای مناسب برای توسعه را تعیین میکنند و گاهی این ویژگیها موجب میشوند که توسعه شهری بهصورت کشیده و محدود در یک یا چند جهت خاص شکل بگیرد. بهعنوان مثال، شهرها ممکن است در امتداد درهها یا کنار رودخانهها توسعه پیدا کنند که این امر رشد خطی را تقویت میکند و از توسعه گسترده و پراکنده جلوگیری میکند.
سیاستهای شهری و نحوه واگذاری زمین نیز از عوامل مهم و تأثیرگذار دیگر در توسعه خطی شهرها هستند. برنامهریزان شهری با تنظیم قوانین و سیاستهای مربوط به استفاده از اراضی میتوانند توسعه را به سمت الگوهای خاصی هدایت یا محدود کنند. بهطور معمول، واگذاری زمین در قالب تعاونیهای مسکن و توزیع واحدهای مسکونی در حاشیه شهرها اغلب در امتداد مسیرهای حملونقل انجام میشود. این سیاستها بهدلیل فراهم کردن دسترسی آسان به شبکههای حملونقل، موجب تشویق توسعه خطی میشوند و رشد شهری را در طول این مسیرها متمرکز میکنند.
از سوی دیگر تمرکز فعالیتهای تجاری و خدماتی در تقاطعهای شبکه حملونقل، هستههای جدید شهری را در امتداد این مسیرها شکل میدهد که خود عامل دیگری در تقویت ساختار خطی شهرهاست. توسعه خطی موجب میشود که شهرها به جای یک مرکز واحد، چندین هسته فعال در طول مسیرهای حملونقل داشته باشند، همچنین توسعه کلانشهرها با پیوستگی فضایی و جابهجایی گسترده مردم و کالاها، روند گسترش خطی را تسریع میکند. افزایش استفاده از وسایل نقلیه شخصی نیز موجب افزایش ساخت جادهها و توسعه شهرها در امتداد این مسیرها میشود و به گسترش خطی دامن میزند. در مجموع، این عوامل موجب میشوند که توسعه شهری به جای تمرکز و تراکم در یک نقطه، بهصورت کشیده و خطی در طول مسیرهای ارتباطی شکل گیرد که فرصتها و چالشهای خاص خود را به همراه دارد.
بررسی پیشنهاد آمانسیو ویلیامز درباره شهر خطی
آمانسیو ویلیامز، معمار و شهرساز آرژانتینی، با پروژههای ساختهنشده، آثار اجرا شده و پژوهشهای گستردهاش، ایدههایی را ارائه کرد که نتیجه درک عمیق او از پیشرفتهترین روندهای معماری، شهرسازی و برنامهریزی شهری دوران خود بود. او با بررسی موضوعات، مفاهیم و مواد مختلف، حال حاضر را بهگونهای آیندهنگر تفسیر میکرد. پیشنهاد مهم او با عنوان «شهری که بشریت به آن نیاز دارد» بر اساس توسعه خطی شهرها بود؛ شهری متشکل از ساختمانهایی چندطبقه که در ارتفاع ۳۰ متری از زمین قرار میگرفتند و در یک ساختار واحد، فضاهایی از دفاتر اداری تا جادهها و قطارهای مغناطیسی را در طبقات مختلف جای میدادند.
ویلیامز دغدغههای شخصی و پرسشهای بنیادین خود را در آثارش منعکس کرد و تلاش داشت ضمن تقویت فرهنگ معماری محلی، شهرها و معماریهایی نوین و متفاوت را به تصویر بکشاند. او در تعامل با همعصران و در بستر تاریخی خاص، ایدههایش را در مباحث مختلف شهری و معماری توسعه داد. مفهوم شهر خطی بیش از یک دهه محور اصلی تفکرش بود.
در دورهای که ارتباط بین شهرها و حملونقل دچار تحولات اساسی شده و شبکه ارتباطی مناطق دوردست با ورود گسترده راهآهن و خودرو دگرگون شده بود، برنامهریزی شهری به دنبال نوع جدیدی از ساختار فضایی بود که توسعه در امتداد مسیرهای زمینی را بهعنوان پایه و اساس اصلی مطرح کند. ویلیامز در کتاب «شهرهای کنونی» به نقد ناکارآمدی شهرهای قرن نوزدهم پرداخت و ریشه مشکلات را در ساختار خود شهرها دانست. او معتقد بود برنامهریزی مدرن میتواند با ساماندهی فضا، آزادسازی زمین و بهرهگیری از فناوریهای نوین، بحران شهری را حل کند. او اصول برنامهریزی شهرهای آینده را بر پایه رویکردهای انسانمحور، دانش، زمین آزاد، مطالعات مقدماتی، شهرهای نو و توسعه خطی مطرح کرد.
ویلیامز در واکنش به رشد بیرویه و بدون کنترل شهر بوئنوسآیرس، راهحل را در توسعه خطی شهر و آزادسازی زمین میدید. او از طرحهای پیشین شهر خطی در اسپانیا و الجزایر الهام گرفت و این ایدهها را برای آرژانتین بومیسازی کرد و بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۹، به توسعه و ترویج مدل شهر خطی خود پرداخت.
توسعه خطی شهرها میتواند آنچه را توسعههای گسترده از مردم گرفتهاند همچون نور، هوا، آفتاب، لذت فضا و زمان و آنچه را برای سلامت جسم و روان ضروری است، به آنها بازگرداند، همچنین میتواند زمانهای هدررفته در جابهجایی را به زمانهای مفید برای کار، استراحت و تفریح تبدیل کند.
طرح شهر خطی ویلیامز زمین را برای کشاورزی و تولید آزاد میگذاشت و ساختاری سهبخشی را در ارتفاع ۳۰ متری از زمین پیشنهاد میکرد که اسکلت آن از بتن مسلح بود. بخش پایین شامل لولههای خدماتی برای تأمین و تجدید آب و واحدهای مسکونی بود که در ۱۰ بخش، هرکدام با ساختمانهای هفتطبقه، پیرامون میدانهایی به ابعاد ۲۵×۲۵ متر و عمق ۶۰ متر سازماندهی شده بود. دیوارههای میدانها ترکیبی از شیشه و پلاستیک بود. بالای این واحدها، فضاهای خدماتی مرتبط با سکونت قرار داشت و کل این بخش ۲۰۰ متر عرض داشت.
بخش میانی برای تردد وسایل نقلیه داخلی و آسانسورها طراحی شده بود. با توجه به جایگزینی تدریجی خودروها با قطارهای مغناطیسی، این بخش حدود ۱۶۰ متر عرض داشت. بخش بالا به فضاهای کاری، اداری، خدماتی و بازارهای صنعتی اختصاص داشت و کارخانههای بزرگ در سطح زمین باقی میماندند. این چیدمان جدایی فیزیکی بین محل کار و زندگی را از بین میبرد و امکان تلفیق زندگی شهری و روستایی از جمله کشاورزی را فراهم میکرد.
ویلیامز معتقد بود نظم در شهرها تنها با کاربرد صحیح دانش در زندگی انسان حاصل میشود و این امر نیازمند رویکردی چندرشتهای است. چهار اصل بنیادین در طرح او عبارت از توسعه خطی، زمین آزاد و باز، خلق معماری فضایی و یکپارچگی معماری بود که از ساختمانهای منفصل اجتناب میکرد.
در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، این مدل بهدلیل نادیده گرفتن نقدهای جدید بر شهرسازی مدرن همچون تأکید بر مشارکت مردمی و رد مدلهای تمامیتگرا تا حدی قدیمی به نظر میرسید. همزمان، طرحهای آیندهنگر دیگری همچون «شهر متحرک» ران هرون، «شهر پلاگاین» پیتر کوک و «شهر فوری» یوهانا مایر مطرح شدند که بر تحرک و انعطافپذیری تأکید داشتند.
با این حال، ویلیامز همواره معتقد بود معماری و برنامهریزی مدرن کلید حل مشکلات ناشی از رشد بیرویه شهرهاست. او توسعه خطی را طبیعیترین و کارآمدترین راه میدانست، زیرا شهر را از سطح زمین بالا میبرد، چشمانداز طبیعی را حفظ و سطح زمین را به پارک تبدیل میکرد. او ساختمانهایی متصل به یکدیگر را بهگونهای متصور میشد که مردم بتوانند روی زمین سبز پیادهروی کنند و وسایل نقلیه در مسیرهای مرتفع حرکت کنند. ساختمانهای بلندتر نیز تراکم بیشتر و کارآمدی بالاتری به شهر میدادند.
مزایا و چالشهای توسعه خطی
توسعه شبکههای حملونقل فرعی و اصلی همراه با طراحی مناسب ایستگاهها و مسیرهای دسترسی میتواند کیفیت دسترسی و توزیع جمعیت را در شهرهای خطی بهبود ببخشد، زیرا توسعه در امتداد مسیرهای حملونقل اصلی صورت میگیرد و این امکان را فراهم میکند که شهروندان بهراحتی به مراکز کاری، آموزشی، درمانی و تفریحی دسترسی داشته باشند. این نوع توسعه با تمرکز فعالیتها در طول کریدورهای حملونقل، امکان استفاده بهینهتر از زیرساختهای حملونقل عمومی را فراهم میکند و بهبود کیفیت زندگی را به دنبال دارد.
توسعه خطی ساختار اقتصادی شهرها را بهگونهای شکل میدهد که فعالیتهای تجاری، خدماتی و صنعتی در امتداد محورهای حملونقل متمرکز میشوند و این تمرکز موجب تسهیل دسترسی به بازارها و منابع میشود و بهرهوری اقتصادی را افزایش میدهد. این ساختار خطی امکان ارتباط سریعتر و کمهزینهتر بین بخشهای مختلف اقتصادی را فراهم میکند و میتواند به رونق اقتصادی در طول این کریدورها منجر شود، همچنین توسعه خطی با توزیع فرصتهای شغلی در نقاط مختلف شهر، به کاهش تراکم کاری در مرکز شهر و توزیع متوازنتر اشتغال کمک میکند.
با این حال، توسعه خطی ممکن است چالشهایی نیز ایجاد کند و به ناکارآمدی اقتصادی و نابرابری در دسترسی به فرصتها منجر شود. افزایش طول شهر و پراکندگی فعالیتها میتواند موجب افزایش زمان سفرهای درونشهری، افزایش مصرف انرژی و آلودگی هوا شود، همچنین اگر برنامهریزی مناسبی برای حملونقل عمومی و خدمات شهری در این ساختار صورت نگیرد، ممکن است شهروندان با مشکلاتی همچون ترافیک، دسترسی نامناسب به امکانات و دسترسی نابرابر به فضاهای سبز و تفریحی روبهرو شوند که همه این موارد به کاهش رضایت و کیفیت زندگی منجر میشود. علاوه بر این، توسعه خطی میتواند موجب کاهش حس تعلق و انسجام اجتماعی شود، زیرا فاصلههای طولانی بین بخشهای مختلف شهر ممکن است ارتباطات اجتماعی را کاهش دهد و مشارکت شهروندان در امور شهری را دشوار کند.
کیفیت زندگی در شهرهایی با توسعه خطی تا حد بسیار زیادی به نحوه مدیریت شهری، برنامهریزی فضایی و زیرساختهای حملونقل بستگی دارد. برنامهریزی هدفمند که توزیع عادلانه امکانات، ارتقای دسترسی به خدمات و ایجاد فضاهای عمومی و سبز را مدنظر قرار دهد، میتواند اثرات منفی توسعه خطی را کاهش دهد و به بهبود کیفیت زندگی شهروندان کمک کند. برنامهریزی دقیق میتواند مشکلاتی همچون فاصله زیاد بین ایستگاهها، هزینههای بالای زیرساختها و محدودیت در ارائه خدمات حملونقل عمومی به نقاط میانی مسیرها را کاهش دهد. مشارکت فعال شهروندان در فرایندهای برنامهریزی و مدیریت شهری نیز نقش مهمی در ارتقای رضایت و کیفیت زندگی ایفا میکند.