هیولا چطور زاده شد؛ پسری سرخورده و ناامید در عرصه هنر که تبدیل به دیکتاتوری در عالم سیاست شد!
چرا هیتلر تا این اندازه از هنر انتزاعی و مدرن نفرت داشت؟ به نظر میرسد علت نفرت او شخصی بود. هیتلر پیش از آن که یک سیاستمدار باشد یک هنرمند بود، اما نقاشیهای واقع گرایانه او از ساختمانها و مناظری که کشیده بود توسط نهادهای هنری در زمانی که وی نقاشی جوان محسوب میشد به نفع سبکهای انتزاعی مدرن کنار گذاشته شده بودند و یکی از اصلیترین دلایل رد شدن او از سوی آکادمی هنرهای زیبای وین نیز همین موضوع بود. بنابراین، نمایشگاه "هنر منحط" برگزار شده توسط نازیها لحظه انتقام گیری شخصی هیتلر بود. او در آن زمان در سخنرانیای گفته بود:"اثر هنریای که به خودی خود قابل درک نیست، اما برای توجیه وجودی خود نیاز به کتاب دستورالعمل پرمدعا دارد دیگر هرگز جایی در میان ملت آلمان نخواهد داشت".
آدولف هیتلر یک هنرمند بود و نازیسم جنبشی بود که بر اساس حساسیت زیبایی شناختی او شکل گرفت. هیتلر هجده ساله بود که در سال ۱۹۰۸ میلادی پس از مرگ مادرش از لینز نقل مکان کرد و در وین اقامت گزید. در آن زمان وین پایتخت پر زرق و برق امپراتوری اتریش – مجارستان محسوب میشد. هیتلر با پشت سر گذاشتن جاه طلبیهای پدر درگذشته اش برای تبدیل شدن به یک کارمند دولتی وین را مکانی ایده آل برای دنبال کردن رویای جوانی اش یعنی هنرمند شدن میدید.
او در همان خیابانهایی قدم میزد که "زیگموند فروید" پدر روانکاوی مدرن، گوستاو مالر" آهنگساز و رهبر ارکستر و "اگون شیله" یکی از مهمترین نقاشان فیگوراتیو اوایل قرن بیستم قدم زده بودند. با این وجود، او برخلاف چهرههای ذکر شده نه شناخته شده بود و نه ثروتمند. هیتلر در آن زمان اغلب در یک پناهگاه محقر مختص افراد بی خانمان میخوابید و گاهی اوقات کارش به زیر پل خوابی نیز کشیده شده بود. او که قصد داشت هنرمند شود دو بار در آزمون پذیرش آکادمی هنرهای زیبا مردود شد. مهارتهای طراحی او از سوی آکادمی "غیر رضایت بخش" اعلام شد. هیتلر سالها بعد در کتاب اش تحت عنوان "نبرد من" که به عنوان مانیفست نازیها قلمداد میشد مدعی شده بود که رد شدن اش توسط آکادمی هنر "رخدادی غیر منتظره" بود، اما عزم او را برای موفق شدن راسختر ساخت. او در پاییز ۱۹۰۸ میلادی بار دیگر به آکادمی هنرهای زیبا مراجعه کرد و دوباره رد شد. در بخش عمده سالهای پس از آن او از یک اتاق اجارهای ارزان به اتاق دیگری نقل مکان میکرد.
او که جوانی لاغر اندام بود به اصطلاح بدن اش برای کار بدنی ساخته نشده بود. او با کمک یکی از دوستان اش با کشیدن مناظر کارت پستالی از وین و فروش آن به گردشگران درآمد ناچیزی به دست آورد. او با فروختن این نقاشیها به گردشگران و قاب فروشها به اندازهای درآمد داشت که از پناهگاه بیخانمانها خارج شد و توانست روزها نقاشی کرده و شبها را به مطالعه کتاب بپردازد.
نکته جالب آن که در آن زمان یهودیان از حامیان و یاران او بودند. با این وجود، او بعدا اثبات کرد که شاگردی مستعد در درس آموزی از سویههای افسارگسیخته یهودستیزی در وین بود که از نارضایتی عمومی مردم از بورژوازی ثروتمند یهودی ساکن آن شهر نشئت میگرفت. هیتلر در آن زمان شاهد سبک سخنوری مسحور کننده "کارل لوگر" شهردار محبوب پوپولیست، اما یهودستیز وین بود و بعدا خود همان سبک سخنوری را در سخنرانیهای آتشین اش پس از به قدرت رسیدن مورد استفاده قرار داد.
تاثیرات تلنبار شدن عقدههای ناشی از تحقیر شدن هیتلر و ناکامی او در تبدیل شدن به هنرمندی سرشناس بعدا خود را در رفتار او پس از به قدرت رسیدن اش نشان داد. نکته جالب توجه آن که هیتلر پس از به قدرت رسیدن از ابزارهای هنری استفاده کرد از خطابههای هیپنوتیزمی اش گرفته تا پوسترهای تبلیغاتی برای پروپاگاندای حکومت نازیستی. در واقع، او از ابزارهای هنری برای حفظ قدرت استفاده کرد. هیتلر هنرمند جوان ناامید و سرخورده در وین به سیاست علاقمند شده بود. دوران اقامت در وین و هم چنین مشاهده فن بیان قوی و سخنوری لوگر سیاستمدار یهودستیز بر روی رفتار هیتلر در آینده در عرصه سیاست تاثیر چشمگیری داشت.
هیتلر به مونیخ میرود
هیتلر پس از نقل مکان به مونیخ در ماه مه ۱۹۱۳ به کارهای هنری خود ادامه داد و نقاشیهای کشیده شده اش از مکانهای دیدنی شهر را در مغازهها و ابجوفروشیها را به فروش رساند. اگرچه او سرانجام چندین مشتری وفادار و ثروتمند پیدا کرد که کارهایی را از او سفارش دادند، اما پیشرفت کاری اش در ژانویه ۱۹۱۴ میلادی متوقف زمانی که پلیس مونیخ او را به دلیل عدم ثبت نام برای سربازی در لینز تحت تعقیب قرار داد. هیتلر در آزمون امادگی نظامی خود مردود شد و توسط مقامهای مسئول آزمون "نامناسب برای رزم و وظیفه پشتیبانی، بسیار ضعیف و ناتوان از شلیک با اسلحه" تشخیص داده شد.
نقاشیهای هیتلر
در مورد آثار هنری هیتلر گفته میشود که او پس از به قدرت رسیدن نقاشی هایش را جمع آوری و نابود کرده بود با این وجود، چند اثر از او برجای مانده اند از جمله چهار اثر خلق شده با آبرنگ که توسط ارتش امریکا در طول جنگ جهانی دوم مصادره شد. اگرچه در آلمان فروش تابلوهای هیتلر تا زمانی که نمادهای نازی در آن وجود نداشته باشند اقدامی قانونی محسوب شده، اما آثاری که به او نسبت داده میشوند زمانی که برای فروش عرضه میشوند معمولا جنجال آفرین هستند. در سال ۲۰۱۵ میلادی ۱۴ نقاشی و طراحی از هیتلر در یک حراجی در نورنبرگ به ارزش حدودا ۴۵۰ هزار دلار به فروش رسیدند. حراجیای که آثار را به فروش رساند با طرح این استدلال که آن آثار از نظر تاریخی حائز اهمیت هستند از اقدام خود دفاع کرد.
پلیس آلمان در ژانویه ۲۰۱۹ میلادی به خانه حراج کلوس برلین یورش برد و سه اثر نقاشی کشیده شده با آبرنگ را که گفته میشود توسط هیتلر در دوره زندگی اش در مونیخ خلق شده بود ضبط کرد. اگرچه قیمت اولیه آن نقاشیها ۴ هزار یورو (۴۵۰۰ لار) تخمین زده شده بود، اما مقامهای دولتی باور داشتند که آن نقاشیها جعلی بوده اند. کمتر از یک ماه بعد در نورنبرگ پنج تابلوی منسوب به هیتلر به دلیل نگرانیهای مشابه در مورد جعلی بودن به فروش نرسیدند. کارشناسان هنری میگویند تایید صحت آثار منتسب به هیتلر کار دشواری میباشد چرا که از دید آنان سبک هیتلر را میتوان به نوعی سبک یک "هنرمند آماتور (مبتدی)، اما جاه طلب" قلمداد کرد و تشخیص نقاشی او از "صدها هزار" اثر مشابه در همان دوره زمانی غیر ممکن و یا دست کم بسیار دشوار به نظر میرسد.
پوسترهای پروپاگاندا به مثابه سلاح جنگی
"جورف گوبلز" وزیر تبلیغات نازیها در ژوئن ۱۹۳۵ میلادی این پرسش را مطرح کرده بود: "آیا آن طور که ما میفهمیم پروپاگاندا (تبلیغات سیاسی با هدف شستشوی مغزی) نیز نوعی هنر نیست"؟ این پرسش ممکن است قدری لفاظی به نظر برسد، اما در آن زمان تقریبا دو سال و نیم از زمان به قدرت رسیدن نازیها سپری شده بود. نکته جالب توجه آن که نازیها هرگز از کپی برداری از موثرترین استراتژیهای هنری سوسیالیستی و کمونیستی دریغ نمیورزیدند. در نتیجه، سبک و نمادگذاری پوسترهای نازیها شباهتهای زیادی با پوسترهای اتحاد جماهیر شوروی داشت.
نازیها میخواستند خود را جدا از جمهوری وایمار یعنی حکومت سابق و سبک آن ببینند. آنان میخواستند خود را به عنوان یک ملت "مدرن، جدید و متفاوت" معرفی کنند. هنر پوستر در آن زمان به عنوان یک رسانه "بسیار دیدنی" در خارج از آلمان نیز در نظر گرفته میشد. نازیها از زبان تصویری هنر پوستر برای اغوا و تحریک تودهها علیه یهودیان و بلشویکها از ابتدا و بعدا علیه همه مخالفان جنگ استفاده کردند. "یک ملت، یک رایش، یک پیشوا"! این شعار بر روی بسیاری از پوسترهایی بود که کیش شخصیت را حول محور آدولف هیتلر تقویت میکرد. با این وجود، هیتلر به ندرت در عکسها تنها دیده میشد و در اطراف اش معمولا مخاطبانی از کودکان گرفته تا حوانان به تصویر کشیده میشدند. نازی از دختران و پسران جوان انتظار داشتند با تماشای آن تصاویر به انجمنها و گروههای حکومتی بپیوندند.
ستیز هیتلر با هنر مدرن
پس از شکل گیری حکومت نازیستی هیتلر به عنوان پیشوا هنر مدرن را مورد انتقاد قرار داد و آن را محصول "منحط" یهودیان، بلشویکها و تهدیدی برای هویت ملی آلمان خواند.
نازیها در سال ۱۹۳۷ میلادی حدود ۱۶۰۰۰ اثر از این نوع آثار را از موزههای آلمان جمع آوری کردند و صدها مورد از آنها را در مونیخ به نمایش گذاشتند. در آن نمایشگاه که قصد داشت هنرمندان را تحقیر کند حدود ۲ میلیون نفر برای بازدید شرکت کردند.
به نظر میرسید نازیها نسبت به مجسمه سازی مهر بیش تری داشتند تا نقاشی چرا که بر این باور بودند که مجسمهها را میتوان در فضای باز قرار داد تا هم در معرض دید همگان باشد و هم بیانگر شکوه و عظمتِ رایش هزارساله. سران حزب نازی با توسل به استعارههای زیستی که سخت نزدشان محبوب بود حملهای تمام عیار علیه هنر مدرن را سازماندهی کرده بودند. هیملر فرمانده نیروهای اس اس گفته بود هنر مدرن خود را از طریق فرهنگ بسط میدهد و منشاء "آلودگی فرهنگی" است. او افزوده بود: " این هنر چنان به توده هجوم میآورد که طاعون به بدن بیمار هنر مدرن روح انسان ژرمن را آلوده میکند چنان که ازدواج یک ژرمن با یهودی خون اش را".
البته "مایکل کیمل من" در مقالهای تحت عنوان "هیتلر از چه جور هنری متنفر بود"؟ اشاره میکند که اطلاق عنوان "هنر فاسد" از سوی نازیها به هنری که نامطلوب محسوب میکردند ملغمهای بود از عوامل با ربط و بی ربط که سویهای سلبی داشت و بیانگر نظریهای ایجابی در باب امر زیبا نبود عواملی مانند پسند شخصی هیتلر، اقتضائات جنگ و سیاستمداری، سلیقۀ هنری هوفمان عکاس شخصی هیتلر، مواضع سیاسی هنرمندان و امثالهم. او هم چنین مینویسد: "با این وجود، با آغاز جنگ و ضرورت تحریک تودهها ورق برگشت. به همین دلیل نظریه هنری حزب در فاصله سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۰ تفاوت عمدهای با نظریه حزب دربار هنر از فاصله سالهای ۱۹۴۰ تا سقوط برلین داشت. اکنون سران حزب دست به دامان هنر مدرن میشدند تا کشتار جمعی و جنگ افروزی شان را با کمک ادبیات و سینما تبلیغ کنند و جوانان بیش تری را روانه نبرد مقدس رایش هزارساله سازند".
اما چرا هیتلر تا این اندازه از هنر انتزاعی و مدرن نفرت داشت؟ به نظر میرسد علت این نفرت شخصی بود. هیتلر پیش از آن که یک سیاستمدار باشد یک هنرمند بود، اما نقاشیهای واقع گرایانه اش از ساختمان و مناظری که کشیده بود توسط نهادهای هنری در زمانی که نقاشی جوان محسوب میشد به نفع سبکهای انتزاعی مدرن کنار گذاشته شده بودند و یکی از اصلیترین دلایل رد شدن او از سوی آکادمی هنرهای زیبای وین نیز همین موضوع بود. بنابراین، نمایشگاه "هنر منحط" برگزار شده توسط نازی لحظه انتقام گیری شخصی هیتلر بود. او در آن زمان در سخنرانیای گفته بود: "اثر هنریای که به خودی خود قابل درک نیست، اما برای توجیه وجود خود نیاز به کتاب دستورالعمل پرمدعا دارد دیگر هرگز جایی در میان ملت آلمان نخواهد داشت".
نازیها ادعا میکردند که هنر منحط محصول یهودیان و بلشویکها است این در حالی بود که تنها شش نفر از ۱۱۲ هنرمندی که آثارشان به عنوان آثار منحط در نمایشگاه برگزار شده به نمایش درآمده بودند اصالتا یهودی بودند. نازیها آثار هنری را دسته بندی کرده بودند: آثاری که توسط هنرمندان یهودیان یا کمونیست خلق شده بود و در نتیجه منحط قلمداد میشدند، هنری که سربازان آلمانی را مورد انتقاد قرار میداد و هنری که باعث "لکه دار" شدن آبروی زنان آلمانی میشد. بر سر در ورودی یکی از اتاقها که آثار نقاشی کاملا انتزاعی در آنجا به نمایش در آمد نوشته شده بود:"اتاق دیوانگی".
در دفترچه راهنمای نمایشگاه نوشته شده بود: "در نقاشیها و طراحیهای این اتاق وحشت مشخص میشود چیزی در مغز بیمار کسانی که قلم مو یا مداد را به دست میگرفتند وجود ندارد". ایده این نمایشگاه صرفا تمسخر هنر مدرن نبود بلکه هدف اصلی تشویق تماشاگران به پذیرش این تصور حکومت بود که آن آثار هنری را نشانهای از "توطئه شیطانی دشمنان علیه ملت آلمان" قلمداد کنند. البته برخی بدین خاطر از آثار به نمایش درآمده در آن نمایشگاه بازدید بعمل آوردند چرا که احساس میکردند این آخرین فرصتی است که میتوانند آن آثار را تماشا کنند و لزوما هوادار نازیها نبودند.