روایت احمدی نژاد از فشارهای پشت پرده: سمت اعدام ما رفتند!

روایت احمدی نژاد از فشارهای پشت پرده: سمت اعدام ما رفتند!

گسترش نیوز نوشت: محمود احمدی‌نژاد گفت یک زمانی گفتم ۲۰۰ نفر در کشور هستند، به آنها بگوییم شما بروید به یک شهرکی، ماهی یک میلیارد هم به هر کدام از آنها بدهیم و به آنها بگوییم شما کنار بروید و در کار ملت دخالت نکنید و اجازه بدهید ملت خودش کشور را اداره کند... گشت ارشاد از زمان آقای نوری در سال ۶۸ آغاز شد.

بخش‌هایی از مصاحبه گسترش نیوز با دکتر احمدی نژاد بدین شرح است:

... اشاره کردید که شما از متن مردم آمدید و برنامه شما جلوگیری از روندی بود که در سال ۸۴ مشاهده کردید و طیفی که شایسته مردم بودند در اختیارشان قرار نمی دادند. اینکه دوباره به عرصه ورود کردید، آیا برنامه و هدف شما در راستای همان ۸ سال بود یا چیز جدیدی را به مقتضای زمان برای ارائه داشتید؟

در سال ۸۴ فضا برای ما خیلی تنگ بود. اینکه بگوییم کل قدرت و ثروت باید به همه مردم برگردد، این حرف خیلی بزرگی است. در آن فضا، ما مقدار کمی از آن را توانستیم انجام بدهیم. البته بعد از دولت، ما مطالعه و برنامه ریزی را ادامه دادیم. الان خود بنده و همکارانم به یک نگاه بسیار عمیق تری نسبت به این اصل و به ابعاد گسترده تری رسیدیم و برنامه های عمیق تر و جدیدتر و گسترده تری را آماده کردیم منتهی در هر دو باری که من آمدم؛ در سال ۹۶ برای حمایت از آقای بقایی و در سال ۱۴۰۰ برای پاسخ به مطالبات مردم آمدم. مردم واقعا فشار می آوردند که باید بروی و ثبت نام کنی. من در هر دو دور می دانستم که مرا رد می کنند ولی از آن طرف مانده بودم که پاسخ مردم را چه بدهم؟ اگر نمی رفتم می گفتند شاید اگر می رفتی تایید می شدی و در واقع از دستور مردم اطاعت کردم.

و به مردم هم نشان دادید که آن طیف هنوز فعال هستند و نمی خواهند شما وارد شوید.

اینها نتایجش بود، شاید من هم نمی خواستم نشان بدهم ولی آنها، خودشان را نشان دادند.

در نظام اداری ایران معضل یا سرطانی به نام جابجایی صندلی مدیران وجود دارد. یعنی ما این اتفاق را بارها درمورد وزرا شاهد بودیم که وزیری از یک منصب به منصب دیگر می رود، حتی شاهد بودیم که روسای قوا به سمت وزیری منصوب می شوند یا برعکس. آیا تکرار این جابجایی ها، شایسته سالاری و تکثیر قدرت بین مردم یا بازگرداندن آن به مردم را زیر سوال نمی برد؟ چون شاهد هستیم که میانگین سنی مدیران ارشد نظام خیلی بالا رفته و اصل جوانگرایی که تاکید نهادهای بالادستی بوده با این در تضاد است. در این باره چه دیدگاه یا پیشنهادی دارید؟

ببینید؛ انقلاب در واقع حرکت مردم برای بر هم زدن مناسبات قدرت و ثروت بود، چون این تمرکز ثروت و قدرت در زمان شاه هم بود. شاه هم همین کار را کرد. از سال ۴۱-۴۰ به سمت تمرکز ثروت و قدرت حرکت کرد. وقتی ثروت و قدرت متمرکز می شود چند اتفاق می افتد. اول اینکه مردم از صحنه خارج می شوند. وقتی مردم از صحنه خارج شدند، ضعیف می شوند. انسان تا زمانی که تصمیم می گیرد، مشارکت ، دخالت و ارزیابی می کند، رشد هم می کند. وقتی ثروت متمرکز می شود، مردم از نظر اقتصادی ضعف می شوند. وقتی از لحاظ اقتصادی ضعیف شدند، از لحاظ سیاسی هم ضعیف می شوند. مردم فقیر در عرصه سیاسی چه کاری می توانند بکنند؟ فاصله طبقاتی زیاد و استعدادها سرکوب می شود، آرزوها بر باد می رود و کشور هم ساخته نمی شود. کشور اگر بخواهد ساخته شود، با مردم قوی ساخته می شود. در عرصه خارجی هم کشور مقتدر نمی شود. یک کشور مقتدر، برآمده از مردم قوی است. این ثروت و قدرت باید به مردم برگردد. بعد از انقلاب حالا بی توجهی بود، دخالت بیگانه بود یا به هر دلیلی، روند تمرکز ثروت و قدرت را انقلاب و مردم آمدند برهم بزنند و بگویند ثروت و قدرت مال همه است، متاسفانه با یک فاصله زمانی کوتاه، همان وضع ادامه پیدا کرد. یعنی چه؟ اگر بخواهم آن را ساده کنم باید بگویم که مردم قبل از انقلاب دیدند با یک عده اشراف سیاسی ــ اقتصادی مواجه هستند که اینها امتیاز بیشتری برای خودشان قائل هستند و اکثریت مردم را به حساب نمی آورند. انقلاب شد که این اشرافیت درهم بشکند اما متاسفانه این اشرافیت دوباره شکل گرفت، منتهی این بار به نام انقلاب شکل گرفت. یک طبقه ای که به قول جنابعالی جا به جا می شوند. من یادم می آید یک زمانی گفتم ۲۰۰ نفر در کشور هستند، به آنها بگوییم شما بروید به یک شهرکی، ماهی یک میلیارد هم به هر کدام از آنها بدهیم و به آنها بگوییم شما کنار بروید و در کار ملت دخالت نکنید و اجازه بدهید ملت خودش کشور را اداره کند.

اقتصادی که شما از آن صحبت می کنید و این استراتژی اقتصادی که به آن نیاز هست، همان جراحی اقتصادی است که وعده آن را می دهند؟

من نمی دانم آنها چه کاری می خواهند بکنند، چون تعریفی ارائه نکرده اند که چکار می خواهند بکنند؟ الان باید تکلیف خودشان را با این دو واژه مشخص کنند. آیا می خواهند به تمرکز قدرت و ثروت ادامه بدهند یا نه می خواهند تمرکز را بهم بزنند؟ این دو راهبرد و دو استراتژی کاملا متفاوت و در مقابل هم است.

یارانه معیشتی از زمان دولت عدالت و مهرورزی آغاز شد و تا همین امروز هم ادامه دارد. همین دریافتی محبوب مردم که در دولت شما یک نقطه آغازی داشت اما امروز آن مبلغ با تورم و مشکلات اقتصادی، همخوانی ندارد. یکسری اعتراضاتی هم به آن هست که این ۴۵ هزار تومان، درد چه کسی را در چه موردی دوا می کند؟ می خواهم بدانم آیا شما از آن روندی که آغاز کردید و از ادامه آن روند در شرایط امروز، راضی هستید؟ یعنی این سبک از کمک به مردم، امروز پاسخگو هست؟

من در اصل اینکه ثروت مال مردم است، تردیدی ندارم و اگر کسی تردید می کند، باید بیاید و اثبات کند. ثروت مال مردم است و این ثروت باید در کوتاه ترین زمان ممکن به دست مردم برسد تا مردم آن را مدیریت کنند اما ۶۰ سال است که ثروت در دولت متمرکز است و دولت می گوید مردم من جای شما خرج می کنم. یعنی شما بلد نیستید پولتان را خرج کنید، من جای شما خرج می کنم. این باعث شده سازمان اداری وسیعی با خرج بالا و بازدهی پایین، همراه با سوءاستفاده های کلان درست شود. مردم هم از عرصه حذف شدند و اوضاع هم هر روز بدتر شده است. اصل این است. ما هم سال ۸۴ همین را گفتیم. گفتیم ثروت و دولت باید به مردم برگردد منتهی همان طور که گفتم، این حرف مخالفین جدی داشت. در همان زمان که ما می خواستیم اجرا کنیم، من مصاحبه کردم و گفتم مردم این انرژی مال شماست، ما می خواهیم آن را به شما برگردانیم. مجلس آمد مانع گذاشت، با اینکه در برنامه چهارم اختیار به دولت داده شده بود ولی مجلس گفت باید یک لایحه جدید بدهید. در لایحه جدیدی که دادیم، موضوع را کاملا عوض کرد و آن را تبدیل به چیزی کرد که انگار دولت یک چیزی را از جیب خودش به مردم می بخشد. هم دولت قبل از ما با اینکار مخالف بود و هم دولت بعد از ما مخالف بود. هم جناح راست، هم جناح چپ و هم نهادهای قدرت مخالف بودند، چرا؟ چون می خواهند تمرکز ثروت دست خودشان باشد تا حاکم باشند. مردم اگر قوی شوند، دیگر خیلی ها جایی ندارند. اگر مردم بالا بیایند، خیلی از این هایی که الان مدیر هستند و به قول شما کیف و صندلی شان را جابجا می کنند، دیگر می توانند باشند؟ زمانی می توانند باشند که مردم ضعیف و بی اختیار هستند. اگر ثروت را بین مردم تقسیم کردیم، مردم قوی می شوند. الان ثروت دست خودشان است و دائما سازمان درست می کنند، نهاد تعریف می کنند و بودجه می گیرند و می بندند و می آورند! ولی اگر ثروت دست مردم باشد، دیگر هر کاری که دلشان بخواهد نمی توانند بکنند، باید از مردم اجازه بگیرند.

اجرایی کردن همچین ایده ای دور است؟

خیر، دور نیست. ما که شروع کردیم، همان اول کار مخالفت های سنگینی وجود داشت. به من می گفتند تو می خواهی مردم را پررو کنی و دیگر نمی شود مردم را اداره کرد. به همین صراحت می گفتند. من می گفتم اصلا تلقی شما از مردم چیست؟ شما می گویید خادم مردم هستید ولی الان دارید به عنوان ارباب مردم حرف می زنید. جواب بدهید یک کلمه ساده، بحث های پیچیده الکی نکنید، این ثروت مال مردم هست یا نه؟ اگر مال مردم است، باید فورا به مردم بدهیم. اینکه شما این وسط ایستاده اید و می گویید من تشخیص می دهم با این ثروت چه بکنیم؟ همین فاصله و جدایی شما از مردم را نشان می دهد. مردم خودشان تشخیص نمی دهند پولشان را چه کنند؟ لایحه ای که ما دادیم این بود که با تغییرات قیمت نفت و انرژی، این عدد تغییر بکند ولی آن را تغییر دادند. یک چیزی دست ما دادند که اصلا قابل اجرا نبود. من اعتراض کردم. به رهبری نامه نوشتم که ما این را اجرا نمی کنیم. ما خودمان رفتیم برنامه ریزی کردیم تا کمکی کرده و گرهی از کشور باز کنیم و یک گام جلو برویم ولی آن را به شکلی درآورده اند که هم کشور و هم دولت زمین بخورد. مثل این می ماند که به یک پزشکی بگویند برو قلب بیمار را باز کن اما هر کاری خواستی بکنی بیا از ما اجازه بگیر! خب کسیکه قلب را باز می کند، باید یک سلسله اقداماتی را پشت سر هم انجام بدهد، نمی تواند توقف بدهد. من گفتم یک جراحی است. شما می گویی بیا هر لحظه از ما اجازه بگیر؟ این که نشدنی است. به هر حال مخالف بودند و یکسال و نیم ما را معطل کردند تا نشود!

اجازه بدهید یک خاطره بگویم. ما سال ۸۷ می خواستیم اجرا کنیم. اول آمدند و گفتند آقای احمدی نژاد، ۲۰ سال است که سه دولت اجرا نکرده اند، تبعات دارد، نارضایتی مردم را در پی دارد، زمین می خوری، سال بعد انتخابات است، رای تو پایین می آید! من به آنها گفتم رای را کنار بگذار، این کار به نفع کشور هست یا نه؟ گفتند بله. گفتم چه اشکالی دارد که یک دولتی بیاید و یک کار اساسی به نفع کشور انجام بدهد و کنار برود تا اینکه ۸ سال باشد و هیچ کار اساسی انجام ندهد؟ ما یک کار انجام می دهیم و بعد خداحافظ . بعد که دیدند خنثی شد، گفتند نه! تو این کار را انجام بدهی، رأیت بالا می رود و آن چیزی که در دلشان بود، بیرون ریختند! به هر حال یکسال و نیم آن را کش دادند. در یک کمیسیون مجلس ۱۶۰ بار رفتیم تا ۵ سوال مشخص را پاسخ بدهیم. هر بار هم با آنها صورت جلسه کردیم که آقا قانع شدید؟ تمام شد؟ برویم اجرا کنیم؟ می گفتند بله ولی به محض آنکه می رفتیم اجرا کنیم، دوباره پشت تریبون می رفتند و می گفتند ما سوال داریم، دوباره می آمدند همان سوالات را می پرسیدند! چون نمی خواستند اجرا شود. بعد هم کارشکنی های سنگینی کردند. با این حال ما کار را شروع کردیم و گفتیم اجازه بدهیم این سد شکسته شود. دیدیم که دولت بعد که مال همین جناح های قدرت بود، چه حملاتی کرد! بارها قیمت نفت و گازوئیل را بالا برد ولی سهم مردم را نداد. درحالیکه با تغییر قیمت، این ۴۵ هزار تومان باید بالا می رفت. همین الان می دانید چقدر بابت هدفمندی از مردم می گیرند؟ نزدیک ۳۵۰ هزار میلیارد تومان. چقدر آن را به مردم می دهند؟ ۳۰ هزار تا! یک معیشتی هم درست کردند که ۳۰ هزار تا هم به آن می دهند. روی هم تقریبا ۶۰ هزار تا می شود.

صدقه ای به مردم می دهند.

بله، صدقه ای می دهند. اصل آن به جیب دولت می رود و دوباره مثل قبل هر جور که دلش بخواهد مصرف می کند.

یعنی آغازگر شما بودید ولی هدف آن چیزی نبود که شما می خواستید؟

همان زمان، سال ۹۱ گفتم که ما می توانیم نفری ۲۵۰ هزار تومان به مردم بدهیم.

پس ۴۵ هزار تومان رقم اعلامی شما نبود؟

 بله. من اعلام کردم که به هر نفر می توانیم ۲۵۰ هزار تومان بدهیم.

نهایتا به چه قیمتی رسیدید؟

آن چیزی که دادیم ۴۵ هزار و۵۰۰ تومان بود. ببینید کشور بسیار ثروتمند است. این را من بارها گفته ام؛ اگر فقط بخشی از این ثروت در اختیار مردم قرار بگیرد، نه تنها ما فقیری نداریم، بلکه همه مرفه زندگی می کنند اما بخشی از این ثروت احتکار است؛ اجازه بدهید مثالی بزنم. الان یکی از مشکلات ما مشکل مسکن است. الان برای شما داشتن یک آپارتمان آرزوست.

رویاست.

چرا باید رویا باشد؟ مسکن چیست؟ اصل زمین است، بعد مصالح و بعد کارگر است. الان مصالح و کارگر متری چند درمی آید؟ متری ۸-۷ میلیون تومان. ساختمان الان متری چند است؟

بالای ۳۰ میلیون تومان است.

بالای ۳۰ تومان است. مابه التفاوت آن بابت چیست؟

دلال ها؟

نه! درست است که دلال ها هستند ولی بهانه اش، زمین است. ایران زمین کم دارد؟

خیر.

اصلا اشکالی دارد که ما ۳۰۰ شهرک طراحی کنیم؟ هر کس خواست به او زمین بدهیم.

امکانش هم هست.

واقعا هست. مردم در ویلا زندگی کنند، چرا باید در آپارتمان زندگی کنند؟ شما بدتان می آید یک ویلا از خودتان داشته باشید؟ در ویلا زندگی کنید آرامش روانی بیشتری دارید یا در آپارتمان؟

در ویلا.

ویلا چشم انداز دارد، هوا دارد، دید دارد، آزادی عمل دارید، می آیید در حیاط می نشینید و هوایی می خورید و حوضی می سازید. ما زمین کم داریم؟ خیر! الان ۰.۶ درصد از زمین های کشور به شهرها و روستاها اختصاص پیدا کرده است. من آن را ۱۰ درصد می کنم، اشکالی پیدا می شود؟

مشکل آب هم هست.

دکتر احمدی نژاد: چه فرقی می کند؟ آب که شما دارید مصرف می کنید. اولا آب داریم. آنهایی که نمی خواهند اجرا کنند، فوری موضوع آب را وسط می گذارند، با یک گزاره ای که ما کشور کم آب و کم بارشی هستیم، طرح را هوا می کنند! من این را خواهم گفت. اشکال دارد زمین بدهیم و ۳۰۰ شهرک طراحی کنیم؟ هر کس هر جای ایران که خواست زندگی کند. ۱۰۰۰ متر یا ۷۰۰ متر داشته باشد، ایرادی ندارد. آنوقت تازه ۱۰۰۰ متر که داشته باشد، قیمت مسکن او یک سوم وضع موجود می شود. البته شما میانگین تهران را گفتید. ۱۵۰ میلیون تومان و ۲۰۰ میلیون تومان را نگفتید. در حالیکه قیمت ۳۰ میلیون تومانی فقط در جاهای خاصی از شهر گیر می آید. یعنی اگر شما به وسط شهر بروید، کمتر از ۶۰-۵۰ تومان نمی دهند. حالا ما همان ۳۰ تومان را در نظر می گیریم. یعنی با یک سوم پولی که می خواهید یک آپارتمان بخرید، می توانید ویلا داشته باشید. این منطق خیلی ساده است. در دنیا چگونه مشکلاتشان را حل کرده اند؟ ثروتی که خداوند به آنها داده، درست استفاده کرده اند. تا این را می گوییم، می گویند مشکل آب داریم! درست است ما در فلات کم بارش هستیم اما واقعا آب نداریم؟ تمدن طولانی و درخشان ایران کجا شکل گرفته است؟ در همین فلات شکل گرفته است. شهر یزد کنار رودخانه است؟ شهر کرمان یا شیراز کنار رودخانه هستند؟ خیر نیست. آن تمدن ایران در همین فلات و با همین میزان بارش است، کمی بیشتر یا کمتر. حالا چقدر بارش داریم؟ میانگین دراز مدت ما ۲۵۰ میلی متر است. حجم آن چقدر می شود؟ ۴۰۰ میلیارد متر مکعب می شود. چقدر آن را استفاده می کنیم؟ نزدیک ۱۰۰ تای آن را استفاده می کنیم.

مصرف شُرب شهری!؟

خیر! کل آن. مصرف شُرب شهر و روستا و صنعت چیزی حدود ۷ میلیارد متر مکعب است. بقیه اش کشاورزی است. کشاورزی را با چه راندمانی استفاده می کنیم؟ ۱۰ الی ۲۰ درصد. ما نمی توانیم در یک برنامه ۵ ساله کل کشاورزی مان را تحت پوشش آبیاری مدرن ببریم که مصرف یک چهارم یا یک پنجم بشود؟

در برنامه توسعه ششم هم بود ولی اجرا نشد. طرح اصلاح الگوی کشت بود.

احسنت. چرا اجرا نشد؟ اصلا الگوی کشت را هم نمی خواهد عوض کنید. اگر مصرف آب را شما یک سوم بکنید، دو سوم می ماند. یک سوم را بدهید پایین برود. تغذیه کن و کسری ها را جبران کن. باز یک سوم جای توسعه دارید. این خط هایی که می دهند، خط های انحرافی است. اما چرا نمی شود؟ ما یک اشکال اساسی در کشور داریم، آن هم نظام تصمیم گیری ماست. بالاخره چه کسی مسئول است؟ معلوم نیست. چه کسی فحش می خورد معلوم است. رئیس جمهور باید فحش بخورد، حالا به من بیشتر و به بقیه کمتر. ولی واقعا رئیس جمهور تصمیم می گیرد؟ ما به مجلس طرح دادیم. گفتیم ظرف ۵ سال، ۵ تا ۱.۵ میلیون هکتار یارانه می دهیم، پای آن می ایستیم و زیر کشت آبیاری مدرن می بریم و تمام می شود چون ما ۸ میلیون هکتار زمین کشاورزی آبی داشتیم. حداقل دو سوم آب اضافه می آوریم یعنی دو سوم ۹۰ میلیارد متر مکعب. کل آب شهری و صنعت ۷ میلیارد مترمکعب است، یادتان باشد که این را نمی گویم الان برویم در شهر زیاد آب مصرف کنیم! هزینه تصفیه اش بالاست ولی کل آن ۷ در مقابل ۹۰ است. سرمایه گذاری که الان در صرفه جویی آب شهری می کنیم، اگر همان را وارد بخش کشاورزی بکنیم، یکباره ۳۰ میلیارد مترمکعب صرفه جویی می شود. خب این ۳۰ میلیارد برای توسعه ایران کفایت می کند. حالا همه اینها را کنار بگذاریم. جنوب کشور ما آب نیست؟ در شمال آب نیست؟ الان سالانه ۵ میلیارد متر مکعب آب شیرین اضافه وارد دریای مازندران می شود. یک یا دو میلیارد آن را استفاده کنیم. در جنوب که همه اش آب است. همان زمان ما طرح هایی را آغاز کردیم. در جنوب یکی از آنها ادامه پیدا کرد و افتتاح شد. شمال را هم آغاز کردیم ولی دولت قبل حرف هایی زد و جلویش را گرفت. ۴ سال را گذراند، بعد دید طرح خوبی بوده، آمد اجرا کند که مردم گفتند خیر حالا دیگر اجازه نمی دهیم!

بالاخره ما باید در این محیط زندگی و منابعمان را مدیریت کنیم. اگر مدیریت نکنیم چه می شود؟ الان زمین را مدیریت نمی کنیم، زمین در احتکار دولت است. دو اتفاق می افتد؛ یکی اینکه زمین گران می شود، شهر متراکم می شود، دود و ترافیک و خستگی و آلودگی زیاد می شود. دوم اینکه یک عده ای می روند ارتباط برقرار می کنند و زمین های دولتی را تصرف می کنند، سند می گیرند و می فروشند و پولدار می شوند. یعنی در حالیکه مردم در فشار هستند، یه عده پولدار می شوند. حالا در همین شهر به واسطه محدودیت، قیمت ها بیخودی بالا می رود؛ آقا این بنا متری ۸ الی ۱۰ و حداکثر ۱۵ میلیون تومان است، چرا آپارتمان باید متری ۵۰ میلیون تومان باشد؟ چون محدود است. اگر محدودیت را بردارند، حذف می شود. منابعمان را باید مدیریت کنیم، همان طور که انرژی مان را باید مدیریت کنیم. اجازه بدهید یک مثال دیگر بزنم. می گویند در ایران شدت مصرف انرژی ۴ برابر متوسط جهان است. یعنی به ازای هر واحد تولید اقتصادی، ما ۴ برابر متوسط جهانی انرژی مصرف می کنیم و این را باید درست کنیم. اگر همین را درست کنیم، نصف انرژی مصرف داخل، صرفه جویی می شود یعنی اگر ۲ میلیون بشکه نفت در روز داریم پالایش می کنیم، سالی ۲۵۰ میلیارد متر مکعب گاز مصرف می کنیم، نصف این صرفه جویی می شود یعنی قابل صادرات است. حالا چگونه می شود این را صرفه جویی کرد؟ تا الان دولت ها دائما طرح دادند ولی نشده است. یک راه بیشتر ندارد و آن این است که بگوییم مردم این انرژی مال خودتان و در جیب خودتان است، حالا به این ترتیب مصرف کنید. در این صورت مردم کمتر مصرف می کنند، پولش صرفه جویی می شود و در جای دیگری خرج می کنند. یعنی جز اینکه مردم را در مدیریت منابع مشارکت بدهیم، راهی وجود ندارد.

بحران های اقتصادی ما یک کلاف سردرگم است، ولی یکی از چیزهایی که قیمت آن کاملا بی منطق دارد افزایش پیدا می کند خودرو است. خودتان بهتر می دانید که پراید چه قیمتی داشت و الان چه قیمت و کیفیتی دارد! این قصه واردات خودرو چیست؟ اولا چرا اجازه ندادند تا الان اتفاق بیفتد؟ یعنی دائما می گویند اگر ما خودرو وارد کنیم، با تولید داخل و افزایش کیفیت خودرو داخل در تناقض است از طرف دیگر خودروسازان هیچ تلاشی برای افزایش کیفیت خودرو انجام نمی دهند و خیلی قدرتمندانه می گویند همینی که هست!

از شما سوال می کنم؛ چرا تلاش نمی کنند؟

برای اینکه رقیب ندارند.

فقط؟ کمک کنید.

برای اینکه دولتی هستند.

دیگر؟

زور مردم به آنها نمی رسد.

می خواهیم یک مقدار این را کالبد شکافی کنیم و ببینیم مسئله چیست؟ این امر در مورد سایر بخش های کشور هم صدق می کند. یک شعاری به نام حمایت از تولید داخل آمده است. همه می گویند به به، عجب چیز خوبی است. حمایت از تولید داخل چیز بدی است؟ همه ایرانی ها می گویند خیلی عالی است. حمایت از تولید داخل چگونه باید انجام شود؟ شما یک فرزند یا برادر و خواهر کوچکی دارید، می گویید می خواهم از او حمایت کنم تا رشد کند. اگر شما آمدید از یک طرف رقبای او را از بین بردید، از طرف دیگر امکانات نامحدودی هم در اختیارش قرار دادید تا هر کاری دلش می خواهد بکند، آیا او رشد می کند؟ هرگز! به نام حمایت از تولید داخل، تولید در کشور نابود شده است. من نمی دانم این شعار از کجا آمد! اصل شعار را نمی گویم، روش حمایت را می گویم. اینکه اجازه ندهیم هر چه که در داخل تولید می شود، وارد شود! این یعنی نابودی رقبا! یعنی یک چیزی بی رقیب می شود. نکته مهمتر این است که می گوییم اگر خواست وارد شود، صد در صد عوارض می گیریم! این می دانید یعنی چه؟ یعنی اگر کسی خواست یک پژوی ۴۰۵ از خارج وارد کند، هر چه قیمت جهانی هست، صد در صد از آن عوارض می گیریم. یعنی قیمت آن دو برابر می شود. مفهوم آن این است که پژوساز داخلی تا دو برابر قیمت تمام شده، می تواند پژو را در داخل بفروشد. کجای دنیا چنین سودی را در جیب کارخانجات می ریزند!؟ نمونه ندارد، فقط در ایران اینگونه است! به چه دلیل ما باید این کار را بکنیم؟ یعنی از جیب ۸۵ میلیون نفر برداریم و در جیب دو کارخانه بریزیم و اسمش را تولید داخل بگذاریم! اینها هم کلک هایی می زنند. می گویند اینها را یک میلیون نفر دارند تولید می کنند! اینها دروغ است. دو کارخانه هست که روی هم ۷۰-۶۰ هزار تا کارگر دارند. خیلی محترم و عزیز هستند ولی فقط ۷۰-۶۰ هزار نفر هستند. قطعه ساز و تعمیرکار که برای همه خودروها هست، به اینها ربطی ندارد. آیا می شود برای ۷۰-۶۰ هزار اشتغال، ۸۵ میلیون نفر را تحت فشار بگذاریم؟ وقتی این ها دارند با دو برابر قیمت و در صف می فروشند، انگیزه ای برای بهبود کیفیت پیدا می کنند؟ حالا صد بخشنامه منتشر کنید! بخشنامه چیست!؟ هر زمان که رفتیم واردات را به شیوه ای درست آزاد کنیم، اینها به مجلس رفتند. نمایندگان هم یک مشت آدم بی اطلاع هستند. حالا چه رابطه ای بین آنها برقرار می شود را نمی دانم! ان شاءالله که هیچ رابطه ای نیست.

گویا در مجمع تشخیص مطرح شده است!

اصلا در مجمع مطرح نشده است. مجمع جای این بحث ها نیست. اگر نظر بنده را می خواهید، می گویم حداکثر باید ۱۰ درصد حمایت کنیم.

ولی بهانه مجمع را می آورند.

عرض کردم اصلا در مجمع مطرح نشده است. مجمع چکاره است؟ مگر مجمع می تواند راجع به خودرو نظر بدهد؟ یک هیئت عالی نظارت وجود دارد که موضوعات آنها اصلا در مجمع نمی آید، اگر هم بیاید خلاف قانون است. یعنی چه؟ مردم می خواهند خودرو وارد کنند، شما حداکثر می توانید بگویید ۱۰ درصد عوارض بپردازید. ۱۰۰ درصد عوارض می گیرید، باز هم ممنوع می کنید. این یعنی نابود کردن کل ملت! یعنی یک ملت اسیر دو تا کارخانه هستند! هر کیفیتی بسازد، باید بخریم، دو برابر قیمت هم باید بخریم، خراب هم که می شود، تحویل نمی گیرد، هیچ تعهدی هم نمی دهد، ایمنی هم ندارد، قربانی هم باید بدهیم. حالا یک بخش ایمنی تصادفات است، تمام ستون فقرات مردم در این خودروهای بی کیفیت نابود می شود.

پراید یک خاطره تلخ برای مردم شده است.

بله. اصلا پشت اینها داستان هایی است. باید اجازه بدهند خودرو وارد شود. من معتقد هستم از تولید داخل در مقابل تولید خارج حداکثر باید ۱۰ درصد حمایت کرد. این ۱۰ درصدی هم که می گذاریم خیلی بیشتر از ۱۰ درصد است چون در خارج با انرژی و کارگر آزاد دارد تولید می شود، حمل و نقل به آن خورده تا به اینجا رسیده است ولی در داخل کشور، انرژی ارزان، کارگر ارزان، خیلی ها مالیات نمی دهند. همین ها بزرگترین حمایت است. حتی اگر آن ۱۰ درصد را نگیریم، اینها باید بیشتر از آن بفروشند.

فکر می کنید اجازه بدهند این اتفاق بیفتد؟

این حلقه ها را باید درهم شکست و این به نظام تصمیم گیری برمی گردد. اگر نظام تصمیم گیری تحت تاثیر این حلقه ها باشد یا از شفافیت لازم برخوردار نباشد، خیر نمی شود. اما اگر نظام تصمیم گیری شفاف شد؛ آقا شما برای چه از اینکه پول مفتی را در جیب یک عده بریزیم دفاع می کنید؟ من یادم است که به ما می گفتند شما از تولید حمایت نمی کنید. می گفتیم چرا؟ می گفتند شما باید یک ردیف بودجه بگذارید و پول نقد بدهید! گفتم پول نقد به چه کسی و چقدر بدهم؟ خود این رانت و فساد است. ما گفتیم هر کس که تولید می کند، متناسب با انرژی مصرفی اش، به او یارانه می دهیم. اگر تولید بیشتری کرد، انرژی بیشتری مصرف کرده است. کمتر تولید کرد، انرژی کمتری مصرف کرده است. انرژی را با قیمت تبعیضی می دهیم که هیچ فسادی در آن نباشد منتهی یک عده اصرار دارند و به همین دلیل الان ۴۳ سال است ــ البته قبل از آن هم همین طور بود ــ که صنعت خودرو و برخی صنایع دیگر ما اصلا رشد نکرده است.

به نظر می رسد که فعلا هم...

نگویید فعلا. این فعلا که می گویید خیلی از روی یاس است. مایوس نباشید. به نظرم تغییرات در راه است.

به نظرم، از زمان امیرکبیر این روند آغاز شد. با واردات سماور صنعتی شدن ایران آغاز شد ولی کماکان این روند کند است.

عرض کردم ما که مالیات کم می گیریم، انرژی هم که ارزان است، حداکثر ۱۰ درصد عوارض بگیریم و اجازه بدهیم خودرو وارد شود. اصلا ۵۰۰ هزار خودرو وارد شود. اگر ما سن فرسودگی و خارج از رده شدن را همین طور بالا نگه داریم، بازار ایران سالی ۲ میلیون خودرو می طلبد اما اگر بخواهیم یک استاندارد خوبی را رعایت کنیم، بعد از ۱۰ سال، خودرو باید عوض شود. معنایش این است که بازار ایران در سال، ۳.۵ الی ۴ میلیون خودرو، کشش دارد. اگر فرض کنیم سالانه ۴ میلیون خودرو تولید نکنیم، ۴ میلیون خودروی استاندارد با مصرف نصف وارد کنیم، خود آن نصف انرژی که صرفه جویی می شود، پولش را در می آورد و می تواند صدها هزار شغل در کشور ایجاد کند. منتهی یک حرف هایی می زنند که آقا کارگران بیکار می شوند! کیفیت خودرو را درست کنید تا مردم بیایند و بخرند. ما از جیب ۸۵ میلیون نفر به زور داریم برمی داریم، یعنی دولت برخلاف نظر مردم دارد به آنها زور می گوید! می گوید باید این را با قیمت بالا مصرف کنید. یعنی باید در صف پژو بایستید، هر زمان هم که دیر کرد، به هر قیمتی هم که داد، صدایت درنیاید، رفتی در همان خیابان اول گیرپاژ کرد، صدایت درنیاید، گیربکس خودرو خوابید، صدایت درنیاید! اینها بزرگترین ظلم به ملت خودمان است. همین را از مردم نظرخواهی کنید. ملت ایران آیا شما موافق واردات خودرو هستید یا مخالفید؟ مانند لوازم خانگی. ما به اندازه مصرف داخل، تولید نداریم. حتی اگر هم داشتیم، باید اجازه واردات را می دادیم چون در رقابت است که رشد می کند. در دنیا رقابت ها میلی متری یعنی یک دهم درصدی شده است. ما ۱۰۰ درصد و با حمایت های داخل، ۱۵۰ درصد داریم از خودرو حمایت می کنیم، باز می روند هر چه جنس بنجل و ۴۰ سال از رده خارج شده هست، با سه برابر قیمت به ملت تحمیل می کنند! به چه دلیل؟ چرا؟ چون حکومت است و زور دارد و قدرت در دستش است و ملت بیچاره صدایش به جایی نمی رسد، اصلا به چه کسی باید بگویند؟ بنابراین اینکه می گویند حمایت از تولید داخل، اصلا محقق نمی شود، عقبگرد کردیم!

چرا بخش خصوصی در این زمینه وارد نمی شود؟

مگر اجازه می دهند که وارد شود؟ این دو کارخانه بخش خصوصی را له می کنند! این دو بر سر نانوشته ای توافق کرده اند که اجازه ندهند هیچکس دیگری وارد شود. اینها باید در هم شکسته شود. اجازه بدهید سالی یک میلیون وارد شود، چه اشکالی دارد؟ مردم انتخاب کنند. اصلا دولت ۲۰ درصد عوارض بگیرد. می گویند ارز مصرف می کند! مگر الان مصرف نمی کنیم؟ مگر همین ها با مصرف ارز تولید نمی شود؟ یک خاطره برایتان بگویم خانم فراهانی؟

بله بفرمایید.

ما به بازدید یک کارخانه خودروسازی رفتیم که به عنوان یک دستاورد اعلام کردند ما خودکفا شده و از تولید داخل حمایت کردیم. گفتند ۹۸ درصد پراید، تولید داخل شده است. گفتم بارک الله، واقعا همین گونه است؟ گفتند بله. آن ماجراهای ارز پیش آمد، دیدیم یکباره قیمت پراید را بالا بردند. ما با آنها جلسه گذاشتیم. گفتم یادتان هست که می گفتید ۹۸ درصد پراید تولید داخل شده است؟ معنایش این است که تنها ۲ درصد آن از خارج وارد می شود. حالا اگر ارز ۳ برابر هم بشود، آن ۲ ، ۳ برابر شده و ۶ می شود. یعنی شما فقط باید ۴ درصد به قیمت پراید اضافه کنید. چرا ۱۰ میلیون روی قیمت پراید گذاشتید و پراید ۷ میلیونی را ۱۶ میلیون کرده اید؟ یک مقدار اینور و آنور کردند و گفتند ما دروغ گفتیم که ۹۸ درصد تولید داخل شده است! ما قطعات را وارد کرده و خودرو را تولید می کنیم. الان هم همین است. شما بروید گمرک، آمار گمرک را بگیرید و ببینید چه تعداد قطعه دارد وارد می شود. ولی همین طوری گزارش می دهند و با کیفیت پایین خودرو تولید می کنند. خب اجازه بدهیم خودروی با کیفیت وارد شود. چه اشکالی دارد؟ چرا مردم همیشه باید توسری خور باشند؟ بله الان نمی توانیم خودروی مناسب تولید کنیم هر چند که من می گویم توانایی اش را داریم ولی این مناسبات اجازه نمی دهد ساخته شود. این مناسبات را درست کنیم، مهندسان ایرانی بهترین خودروی دنیا را می سازند و با آمریکا و ژاپن و آلمان و همه کشورها رقابت می کنند. این توان مهندسی ماست. اما وقتی پول مفتی را در جیب دو کارخانه می ریزیم، برای چه بیاید و ارتقاء بدهد؟ پژو ۴۰۵ ، سی سال قبل از رده خارج شده و بعد مردم باید در صف بایستند. یک دوره ای که آتش می گرفت و چقدر مردم سوختند. یادتان هست؟

بله. گویا دوباره این قضیه در مورد سمند آغاز شده است!

تقریبا کل بخش های کشور با همین مدل دارند اداره می شوند. کشاورزی ما همین است، لوازم خانگی و ورزش ما همین است! این گره را باید باز کنیم.

حالا که داریم به سرفصل های مشکلات اقتصادی می پردازیم، بهتر است سراغ تورم هم برویم. تورم در زمان دولت سازندگی و ریاست مرحوم هاشمی رفسنجانی بیش از ۴۰ درصد شد. بعد از آن در دولت اصلاحات به زیر ۱۰ درصد رسید. در دولت اول شما هم این رقم ثابت ماند. می خواهم بدانم این مدیریت اقتصادی چگونه است و چگونه می توانیم عدد تورم را ثابت نگه داریم؟ فکر می کنید بزرگترین مانع آن چیست؟ چون دولت های بعد از شما هم خیلی با عدد و رقم ها بازی کردند.

بله بازی و کلک آماری متاسفانه وجود دارد اما واقعیت همان چیزی است که مردم در زندگی شان لمس می کنند. چرا در کشور ما از ۷۰ سال پیش تا الان تورم از خودش پایداری نشان می دهد؟ نوساناتی دارد ولی پایداری نشان می دهد. هیچگاه به نیم درصد یا یک درصد و دو درصد نرسیده است. چرا؟ بخش مهمی از آن مربوط به دولت است. دولت منابع را تمرکز داده و خرجش هم خیلی زیاد است. ضمناً ثروت را احتکار کرده و اجازه نمی دهد این ثروت در دست مردم بچرخد. مانند زمین و جنگل و معادن و دریا. دوم بانک ها هستند اعم از بانک مرکزی و بانک های دیگر. وقتی دولت کم می آورد از بانک ها یا از بانک مرکزی می گیرد و این باعث تورم می شود. ذات بانک ها هم در خلق پول است. یعنی بدون اینکه کاری انجام بشود، تولید پول می کنند. این باعث تورم می شود. بخاطر آن نوع نگاه به صنعت و تولید، ساختار تولید در کشور ما کاملا معیوب است یعنی قیمت ها گران درمی آید. یعنی ماشین آلات ۳۰ سال یا ۵۰ سال قبل را وارد می کنند. ساختار تولید، ساختار ضعیف و هزینه بری است، البته سهم این در تورم خیلی کم است، سهم بیشتر در خلق پول بانک هاست. به میزانی که بانک ها دارند در سال وام می دهند، همان میزان هم دارند خلق پول می کنند. یعنی همان مقدار دارند از جیب همه برمی دارند و تورم تولید می کنند و هر چقدر هزینه دولت بالا می رود، یعنی تورم. بانک را باید جدا بحث کنیم. ولی اگر خیلی از بخش های دولت به مردم برگردد، هم شفاف می شود و هم هزینه اش کاهش پیدا می کند و یک پایه اصلی تورم از بین می رود ولی هر چه جلوتر آمدیم، دولت بزرگتر شد یعنی یک عامل تورم بزرگتر شد. بانک ها هم همین طور. بالاخره بانکی که ۲۳ درصد سود می گیرد و وام می دهد، شما توقع دارید تورم زیر ۲۳ درصد بیاید؟ معنا دارد؟ کسیکه وام ۲۳ درصدی می گیرد و می خواهد با آن تولید کند و وارد بازار کند، خرج های دیگری هم دارد، بیمه و مالیات و بازپرداخت سود را هم دارد. باید ۴۵ درصد سود ببرد تا بتواند سود بانک را بدهد. کدام کالا در سال ۴۵ درصد سود می برد؟ جز تورم، جز بهم ریختگی بازار؟

تورم در دوره دوم شما یعنی در سال ۸۸ یکباره بالا رفت.

خیر، سال ۹۱ بود ولی قبل از آن ثابت ماند. به ۹ درصد هم رسیدیم.

قبل از سال ۸۸ به این رقم رسیدید؟

خیر در سال ۸۹ ، تورم به ۹ درصد رسید.

علت آن چه بود؟

من چون ریشه ای بحث کردم، نیامدم یک دولت را بحث کنم. ما یک بخش مهمی از هزینه های دولت را کنترل کردیم. یعنی واقعا یک بخش مهمی از بریز و بپاش ها را جمع کردیم. اینها اثر می گذارد. در سال ۹۱ بر اثر شوک های ارزی که از داخل و بیرون با هم انجام دادند، ما ۳۰.۵ درصد تورم داشتیم. سال ۹۱ از اراده ما خارج بود چون بازی با بازار بود و الّا واقعیت اقتصاد ما آن نبود. صادرات غیرنفتی بالا رفته بود، تولید بالا رفته بود، درآمد سرانه به شدت بالا رفته بود، مسکن مهر و نظایر آن آمده بود که همه اینها ضد تورم است. منتهی آن شوک ارزی و داستان آن را جداگانه باید بحث کنیم. اینکه چرا جرات کردند ما را تحریم کنند؟ آیا قدرت آنها بود؟ کسی از داخل کمکشان کرد؟ هماهنگی بود یا نبود؟ همه اینها جای بحث دارد. سال ۹۱ شوک ارزی بود. همین الان دارند می گویند که ما باید ۲۶ سال با رشد اقتصادی ۵ تا ۶ درصد کار کنیم تا به سال ۹۰ برسیم. درحالیکه همین ها در سال ۹۰ فحش می دادند و توهین می کردند، اما الان می گویند ۲۶ سال باید بکوب کار کنیم تا اقتصادمان به پایه سال ۹۰ برسد. پس معلوم می شود که سال ۹۰ سال خوبی بوده است. دولت یک مقدار خودش را از کارها کنار کشید و به مردم میدان و فرصت داد، انگیزه در مردم ایجاد کرد و هزینه های خودش را بشدت کاهش داد. ما سال ۹۱، ۱۰۴ هزار و ۳۰۰ میلیارد تومان کل خرجمان شد. در کل ۸ سال، ما ۶۴۸ هزار میلیارد تومان خرج کردیم. یادتان باشد که دولت ها ارز خرج نمی کنند، ریال خرج می کنند. دولت آقای روحانی ۳ هزار و ۲۰۰ هزار میلیارد تومان خرج کرد. حجم سازندگی که در دولت ما انجام شد چقدر بود؟ تمام زیرساخت ها دو برابر شد اما در دولت قبل دست نخورد ولی ۵ برابر ما هزینه کردند!

اما وقتی قدرت را در دست گرفتند، گفتند ما با خزانه خالی روبرو شدیم!

در یک قلم، ۱۵۰ میلیارد دلار برایشان گذاشته بودیم ولی همین جوری گفتند ما هم سکوت کردیم. شنیدید که به بچه می گویند بخواب شب دراز است ...!؟ ما گفتیم بخواب شب دراز است...! شما هم بالاخره کار می کنید، بعدی ها می آیند ارزیابی می کنند.

آقای دکتر نمی خواهیم شما را زیاد خسته کنیم. دو سوال پایانی داریم. اخیرا یک اتفاق تلخ رخ داد. ورود زنان به ورزشگاه، مطالبه ای که نیمی از جامعه ما همیشه با آن درگیر بوده، طی سال های اخیر شدت گرفته و همیشه این موضوع جزو دغدغه هایی بوده که جامعه ورزش و ورزشکاران ما ورود کردند و گاهی محروم شدند و اتفاقاتی از این دست افتاده است. یکی از کسانیکه برای این موضوع تلاش کرده، شما بودید که بعد از آن نامه معروف، گفتند اجازه صادر نشود. یک مقدار برای ما توضیح می دهید که چه اتفاقی افتاد و نهایتا فکر می کنید این قصه چه سرنوشتی را خواهد داشت؟ چون هنوز هم روی زمین مانده است.

اجازه بدهید اول پاسخ قسمت آخر را بدهم. یادتان باشد که هیچ قدرتی نمی تواند جلوی خواست یک ملت بایستد و در نهایت تسلیم می شود. پس این پاسخ مربوط به آینده، این را داشته باشید. من نمی توانم بگویم نوعی تفکر است، به نظرم یک نوع خودخواهی و خودبرتربینی است. برخی یک تلقی دارند که حیثیت خودشان را به آن تلقی گره زده اند. یک ادعاهایی کردند و بعد همه چیز را به آن ادعاها گره زده اند، مانند حجاب یا رفتن زنان به ورزشگاه. هیچکس نمی آید بگوید رفتن زنان به ورزشگاه چه اشکالی دارد؟ کجای دین این را ممنوع کرده است؟ وقتی دین چیزی را می گوید، همه با عقلشان باید بگویند چیز خوبی است. الان همه می گویند چیز خوبی است؟ اگر زنان به ورزشگاه بروند چه اشکالی دارد؟ مثلا سینما می توانند مختلط بروند، کنسرت می روند...

حتی یکسری از بازی های باشگاهی مثل والیبال و بسکتبال را هم می توانند بروند!

ولی فوتبال را نمی توانند بروند!

می‌گویند حرمت زنان زیر سوال می‌رود!

تشخیص این حرمت با خود فرد است.

آن زمان سر قضیه ورود زنان به ورزشگاه چه فشارهایی روی شما بود؟

یک بخشی از آن را می گویم. وقتی آن زمان ما موضوع را مطرح کردیم، هجوم خیلی زیاد شد. جالب است که رسانه های چپ و راست، اصولگرا و اصلاح طلب هر دو ما را می زدند! چرا؟ چون آنها با آن اصلی که اول توضیح دادم مخالف هستند. گفتند یک نفر از طرف مردم و خارج از مناسبات قدرت سرکار آمده، نباید اجازه بدهیم او جان بگیرد، چون قدرت باید بین این گروه ها تقسیم بندی شود. همه آنها باشند وفقط جای صندلی آنها عوض شود. حتی به من گفتند شرکت های زیرمجموعه نفت را که می خواهد واگذار شود، به جناح ها بدهید! مفت! اینها با هم رقابت می کنند، یک مدت این می آید، یک مدت آن می آید و انقلاب را حفظ می کنند. شرکت ها را دست این ها بدهید تا استفاده کنند، کشور را هم حفظ کنند! گفتم آیا کشور با این کار حفظ می شود؟ پول مردم را به شماها بدهیم، کشور حفظ می شود!؟

آن زمان که ما قضیه ورود زنان به ورزشگاه را مطرح کردیم، شروع به جوسازی بسیار سنگینی کردند که داشت به سمت تکفیر و اعدام ما می رفت. یک نفر را پیش ما فرستادند که یکی از نمایندگان مجلس بود و حالا اسمش را نمی برم. گفت آقایان خیلی ناراحت هستند. گفتم دلیل و منطق آنها چیست؟ ... نمی شود که همین طوری مردم را از حقوق اجتماعی شان محروم کنیم و بعد بگوییم نظر من این است.

شما می گویید دین خدا با یک تار موی زنان نابود نمی شود ولی می خواهم سوال کنم گشت ارشاد از چه زمانی آغاز شد؟

گشت ارشاد از زمان آقای نوری در سال ۶۸ آغاز شد.

یعنی هیچ دخل و تصرفی نبود که تمام صحبت ها الان می گویند...

می گویند! اینها بازی های سیاسی است. آقای نوری که اصلاح طلب و آن زمان وزیر کشور بود. سر خیابان ها مینی بوس می گذاشت و آرایش خانم ها را آن هم با سرباز چک می کرد. ما همان زمان اعتراض می کردیم. طی سال های ۶۳، ۶۴ و ۶۵ در خیابان ولیعصر هر روز درگیری بود. دختر خانم ها و آقایانی که موهای بلندی داشتند یا کراوات می زدند یا خانم ها کفش هایی می پوشیدند که چراغ داشت! یک عده موتور سوار می آمدند، کراوات را می بریدند، موها را قیچی می کردند و ما همان زمان معترض بودیم. در زمان آقای هاشمی و آقای خاتمی مقداری بالا و پایین شد. آقای هاشمی در انتخابات آمد و گفت اگر احمدی نژاد بیاید، پیاده روها را دیوارکشی می کند و آسانسورها را جدا می کند! من به تلویزیون رفتم و گفتم چرا اینقدر هجمه می کنید؟ مثل اینکه من وارد محدوده ممنوعه شده ام! من یک معلم هستم. مگر مشکل کشور ما دو تار موی زن هاست؟ مشکل ما عدالت است، مشکل ما اداره درست کشور است، مشکل اتلاف منابع است. من ۲۰ بار اعلام کردم با گشت ارشاد مخالف هستم؛ در تلویزیون و مصاحبه و سخنرانی گفتم مخالف هستم ولی اینها می رفتند در خیابان زنان و دختران را می زدند و می گفتند رئیس جمهور گفته است! من باید چه می کردم؟ ۲۰ بار اعلام کردم. آقایان اصلاح طلب و آقای هاشمی می گفتند فرصت خوبی است که احمدی نژاد را بکوبیم. ما هر چه می گفتیم اصلا نیروی انتظامی دست رئیس جمهور نیست. مگر رئیس جمهور می تواند به نیروی انتظامی دستور بدهد؟ من می گفتم اینکار صد در صد ضد خودش نتیجه می دهد، اعلام کردم، بحث کردم ولی می گفتند چیز خوبی برای زدن احمدی نژاد گیر آوردیم! آقای موسوی در مناظره این را به حساب من می گذاشت. گفتم شما نمی دانید کشور چگونه اداره می شود؟ واقعا نمی دانید؟ چرا این حرف را می زنید؟ من فقط می توانستم مخالفتم را اعلام کنم، کار دیگری نمی توانستم انجام بدهم. من این نوع برخورد با انسان را مبنائا قبول ندارم. اینکه برای طرف شانی قائل نباشی، هر طور که دلت می خواهد با او برخورد یا به او تحمیل کنی، این را قبول ندارم. ما به چه حقی باید این کار را بکنیم؟ چه کسی به یک نفر اجازه داده که به خودش حق بدهد، برود به یک نفر دیگر بگوید شما باید آنگونه که من می گویم زندگی کنید!؟ این خلاف دین و انسانیت است. رفتار من که با همه معلوم بوده است منتهی انجام می شد و به حساب من می گذاشتند. می گفتند چیز خوبی گیر آوردیم، میزنیم، رسانه های چپ و راست هم که دست خودمان است!

اجازه بدهید یک خاطره دیگر هم برای شما بگویم؛ سال ۸۷ یک گروه کنسرت از اندونزی آمده بود که یک جوان با مادر و خواهرش آن را همراهی می کردند. پدر آنها آمریکایی و مادرشان ایرانی بود و خودشان متولد اندونزی بودند، تیپ آنها هم مذهبی بود. کنسرتی هم که اجرا می کردند، همه اش همراه با "لا اله الا الله" " محمد رسول الله " بود و با یک هیجانی آن را می خواندند. آنها از ارشاد مجوز گرفته و سالن وزارت ارشاد را کرایه کرده بودند، بلیت فروخته بودند و روزی که مردم داشتند وارد سالن می شدند، نیروی انتظامی ایستاده بود، بلیت هایشان را می گرفت و پاره می کرد و می گفت بروید، رئیس جمهور گفته برگزار نشود! حالا من از این قضیه مطلقا خبر نداشتم. یکدفعه زنگ زدند و گفتند اینها اجازه نمی دهند ما وارد سالن بشویم، می گویند رئیس جمهور گفته است! ما آقای کلهر و آقای شمقدری را صدا زدیم و گفتیم سریع به وزارت کشور بروید و ببینید موضوع چیست؟ آنها رفتند و آمدند و گزارش دادند که یک گروه کنسرت با این خصوصیات و این آلبوم ها آمده، گروه خوبی هم هست، مجوز هم دارد، کلی هم خرج کردند تا اینجا آمدند، حالا نیروی انتظامی آمده و اجازه نمی دهد! گفتم من که از این کارها نمی کنم. بالاخره اجازه ندادند برگزار شود ولی برخلاف نظر من در اجرا تصمیم می گرفتند و می گفتند رئیس جمهور گفته است. دختران مردم را در خیابان کتک زدند. یک بار خیلی عصبانی شدم. به تلویزیون رفتم و خیلی تند اعلام موضع کردم.