بچگي هاي ما همه به عشق رنگها گذشت
و گوئي از همه جعبه مداد رنگي ما فوتبالي ها دو رنگ بيشتر نبود
قرمز
آبي
و شايد
آبي
قرمز
اين كه چطوري رنگي مي شديم معلوم نبود از طريق پدرهايمان يا ايستادن در برابر بابا و يا برادر و يا دوست و رفيق و شايد عشق به ستاره اي مثل كلاني و بهزادي و ایرانپاک و مهراب شاهرخی و يا ان طرفي روشن و حجازي و جديكار و جباري و …
اين مهم نبود همه عشق فوتبال به كر كري ها است و طرفداران قرمز هميشه دو نفر را از اردوي آبي خيلي بیشتر دوست داشتند يكي از آنها ناصر حجازي بود.
بی اغراق عاشق استيل و تيپ و هنردروازه بانی اش بوديم و صد البته بعدها دلداده شجاعت و در کنار مردم ایستادنس و آن دگری زنده ياد منصور خان پور حيدري و شخصیت و متانتش بود.
پور حيدري نشانه اين بود كه فوتبال بازي لاتها نيست و فوتبال آقا هم دارد .
فوتبال فحش و نا سزا و بي احترامي به حريف نيست. فوتبال جنتلمن هم دارد و همه ما بزرگ شديم فوتبال و رنگهايش برايم شد خاطره و عشق و يادگار جواني
منصور خان هميشه روي نيمكت مخالف قرمزها بود اما علي رغم ركوردها دردر بي و عدم باختش مقابل پرسپوليس به گونه ای رفتار می کرد كه حتی قرمزهای تیفوسی هم به او احترام مي گذاشتند.
او چون رفيق دوست داشتني اش آقا جلال طالبي آقاي فوتبال ما بود
حالا منصور خان آن سوی دنیای دگر است و ما اين سوی جهان فانی به یاداو و مرام و شخصیتش و ان عشق بی همتایی که داشت حسرت می خوریم .
او نشانه عشق به فوتبال و باشگاه بود او يادمان داد كه عشق فوتبال واقعي تر از هر حقیقتی است.
او يادمان می آورد که فوتبال مي تواند جنتلمن و مردانی چون پور حیدری و طالبی .. را بسازد.
ناخدا منصور، یک عاشق بی ادعا، مرد سلامت درستکار و متعهد، به خاطر ارادت قلبی به ایشون استقلالی شدم، خدا رحمتشان کند